- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های تابستان 96
- سفرنامه تورآبشار سنج مورخ 96/4/30
×
تصاویر و سفرنامه تورهای تابستان 96
سفرنامه تورآبشار سنج مورخ 96/4/30
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
6 سال 9 ماه قبل #1743
توسط travelloug
سفرنامه تورآبشار سنج مورخ 96/4/30 was created by travelloug
سفرنامه تورآبشار سنج
مورخ 96/4/30
راهنما: محمدمهدي اميني زاده
هرروز كه از خواب بيدار مي شويم مي بينيم هنوز امروز است و فردا نيامده است .فردا واژه اي بيش نيست .هر چه كه هست امروز است، امروزت قشنگ ...
صبح قشنگ سي امين روز اولين ماه تابستان گرم ٩٦ ، فرصت غنيمتي است براي لمس خنكاي رودخانه و شنيدن صداي روح بخش رقصيدن آب زلال و ديدن طبيعت زيباي روستاي سنج به خصوص اگر با يك كاپيتان خوشرو و با صفا همراه باشي و حتي اگر١٠ دقيقه هم از موعد مقرر٦:٣٠ دقيقه صبح ديرتر حركت كني انگار ١٠ دقيقه از فيلم زيباي طبيعت را از دست داده اي . از مهم ترين كارها آشنا شدن با خانواده يك روزه است وشرط ديدن روستاي سنج ورود به روستاي برغان است .
از ساعت ٧:٣٠ كه وارد يكي از باغ رستوران هاي زيباي روستاي برغان مي شوي هر چند هم صبحانه متنوعي نخوري ! اما به سختي حاضر مي شوي كه ساعت ٨:٣٠ از آنجا دل بكني مگر اينكه اميد به حضور در روستاي سنج تو را با زمزمه زيباي يكي از همسفران خوب در ساعت ٩:١٠ به آنجا بكشاند .
ذوق طبيعت آنقدر زياد است كه امكان دارد از شهري ديگر مثل شاهرود تو را به اينجابكشاند يا حتي حاضري صندلي خراب ميني بوس را تحمل كني و يا حتي حاضري با همه مشغله هاي فراوان روز قبل ، بي خوابي شب قبل را هم تحمل كني و به همراه فرزندان يا مادرت يا دخترت رنگ قرمز آلبالوهاي باغ هاي سنج را از دست ندهي بلكه بيشتر !! حتي حاضري با وجود عمل قلب باز ! و محدوديت هاي اجتناب ناپذير پزشكي ، سختي و لذت مسير دو ساعت و بيست دقيقه اي آبشار سنج را همزمان خريدار باشي .
سه ساعتي كه نزديك آبشار هستي انگار جزء عمر تو محسوب نمي شود و انگار زمان متوقف مي شودتا تو همه دغدغه هاي ذهني خودت را تخليه كني . حالا گاهي با پاشيدن آب سرد رودخانه روي خود و ديگران گاهي با بازي هاي ساده و پانتوميم و گاهي با صرف ناهار در سفره طبيعت و گاهي هم با نوشيدن چاي پونه به همت دوستان خوب و دست و دلبازي طبيعت بي توقع!
اين سه ساعت را با تمام وجود دوست داري كه قدر بداني مخصوصا اگر چهار كودك خردسال شيرين زبان و نمكين تو را در اين اوضاع و احوال همراهي كرده باشند و با شيرين زباني و عشوه هاي كودكانه تو را به گذشته ات پرتاب كرده باشند .
با همين حس خوب است كه متوجه دو ساعت زمان بازگشت نمي شوي و ساعت ١٦:٤٠ سوار ميني بوس مي شوي كه دوباره برگردي به هياهو. اگر خسته هم شده باشي و زانويت هم درد گرفته باشد حاضر نمي شوي لذت خريد كردن و بستني خوردن روستاي برغان را از دست بدهي و به سختي در ساعت ١٨:٢٥ دلت از روستا كنده مي شود .
انگار جاده هم دوست ندارد كه تو برگردي و مي خواهد تو را بيشتر نگه داردولي تو همچنان از شعف روز سپري شده بازي مي كني اگر چه بازي تو رنگ شايعه دارد ولي لبخند مي زني و چاي داغ مي نوشي و موسيقي گوش مي دهي و ناگزيري از ترك دوستان در ساعت ٢٠:٢٥ و همه اميدت به اين است كه سفر پايان ندارد ...
مورخ 96/4/30
راهنما: محمدمهدي اميني زاده
هرروز كه از خواب بيدار مي شويم مي بينيم هنوز امروز است و فردا نيامده است .فردا واژه اي بيش نيست .هر چه كه هست امروز است، امروزت قشنگ ...
صبح قشنگ سي امين روز اولين ماه تابستان گرم ٩٦ ، فرصت غنيمتي است براي لمس خنكاي رودخانه و شنيدن صداي روح بخش رقصيدن آب زلال و ديدن طبيعت زيباي روستاي سنج به خصوص اگر با يك كاپيتان خوشرو و با صفا همراه باشي و حتي اگر١٠ دقيقه هم از موعد مقرر٦:٣٠ دقيقه صبح ديرتر حركت كني انگار ١٠ دقيقه از فيلم زيباي طبيعت را از دست داده اي . از مهم ترين كارها آشنا شدن با خانواده يك روزه است وشرط ديدن روستاي سنج ورود به روستاي برغان است .
از ساعت ٧:٣٠ كه وارد يكي از باغ رستوران هاي زيباي روستاي برغان مي شوي هر چند هم صبحانه متنوعي نخوري ! اما به سختي حاضر مي شوي كه ساعت ٨:٣٠ از آنجا دل بكني مگر اينكه اميد به حضور در روستاي سنج تو را با زمزمه زيباي يكي از همسفران خوب در ساعت ٩:١٠ به آنجا بكشاند .
ذوق طبيعت آنقدر زياد است كه امكان دارد از شهري ديگر مثل شاهرود تو را به اينجابكشاند يا حتي حاضري صندلي خراب ميني بوس را تحمل كني و يا حتي حاضري با همه مشغله هاي فراوان روز قبل ، بي خوابي شب قبل را هم تحمل كني و به همراه فرزندان يا مادرت يا دخترت رنگ قرمز آلبالوهاي باغ هاي سنج را از دست ندهي بلكه بيشتر !! حتي حاضري با وجود عمل قلب باز ! و محدوديت هاي اجتناب ناپذير پزشكي ، سختي و لذت مسير دو ساعت و بيست دقيقه اي آبشار سنج را همزمان خريدار باشي .
سه ساعتي كه نزديك آبشار هستي انگار جزء عمر تو محسوب نمي شود و انگار زمان متوقف مي شودتا تو همه دغدغه هاي ذهني خودت را تخليه كني . حالا گاهي با پاشيدن آب سرد رودخانه روي خود و ديگران گاهي با بازي هاي ساده و پانتوميم و گاهي با صرف ناهار در سفره طبيعت و گاهي هم با نوشيدن چاي پونه به همت دوستان خوب و دست و دلبازي طبيعت بي توقع!
اين سه ساعت را با تمام وجود دوست داري كه قدر بداني مخصوصا اگر چهار كودك خردسال شيرين زبان و نمكين تو را در اين اوضاع و احوال همراهي كرده باشند و با شيرين زباني و عشوه هاي كودكانه تو را به گذشته ات پرتاب كرده باشند .
با همين حس خوب است كه متوجه دو ساعت زمان بازگشت نمي شوي و ساعت ١٦:٤٠ سوار ميني بوس مي شوي كه دوباره برگردي به هياهو. اگر خسته هم شده باشي و زانويت هم درد گرفته باشد حاضر نمي شوي لذت خريد كردن و بستني خوردن روستاي برغان را از دست بدهي و به سختي در ساعت ١٨:٢٥ دلت از روستا كنده مي شود .
انگار جاده هم دوست ندارد كه تو برگردي و مي خواهد تو را بيشتر نگه داردولي تو همچنان از شعف روز سپري شده بازي مي كني اگر چه بازي تو رنگ شايعه دارد ولي لبخند مي زني و چاي داغ مي نوشي و موسيقي گوش مي دهي و ناگزيري از ترك دوستان در ساعت ٢٠:٢٥ و همه اميدت به اين است كه سفر پايان ندارد ...
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.128 ثانیه