سفرنامه تور شهر زیرزمینی اویی کاشان مورخ 94/1/8

سفرنامه تور شهر زیرزمینی اویی کاشان
مورخ 94/1/8
راهنما: وحید شعبانی

با یاد او
هشتم فروردین
نوش آباد
وحید شعبانی
ایام نوروز است و دید و بازدیدها کار را به نیمه شب می کشاند... و حال آنکه ما باید راس 4:30 صبح در میدان دوست داشتنی سپاه خودمان را نشان بدهیم . همه جا تاریک است و مسافران تک تک به ما می پیوندند . همه سر ساعت رسیده اند و لادن همه را حضور و غیاب کرده است . راس 5 حرکت می کنیم و اینبار مقصدمان کاشان است و کمی آنطرفتر نوش آباد ... کمی مجال استراحت میدهیم به مسافرانمان برای تجدید قوا... خورشید کم کم در حال بالا آمدن است و روز خودنمایی می کند . صبحانه ای گرم و دلچسب در بین راه ما را به سفری خوب دلگرم می کند . ..
در ابتدا معارفه ای جذاب داریم با کلی شوخی و خنده .. و مسافرانی عزیز تر از جان و هلموت اکشتاین آلمانی که مهمان همه مسافرانمان بود...
وارد شهر کاشان می شویم و اولین منزلمان محوطه باستانی سیلک است . نقطه ای به روشنیه تاریخ این سرزمین.. کلی از اولینهای دنیا در محوطه گرد هم آمده اند .. اولین چرخ سفال.. اولین دوک نخ ریسی و ... مسافران گوش به صحبت های شیرین راهنما سپرده اند و مجذوب تاریخ سرزمین خویش شده اند...




















سیلک را خرامان ترک می کنیم و منزل بعدیمان خانه تاریخی عباسیان است .. ابتدا ناهار را می خوریم و بعد از کمی خرید وارد خانه تاریخی عباسیان می شویم . شاهکار معماری ایران در دل کویر .. همه جایش را با دقت میبینیم و درباره اش می شنویم .. بحث مفصلی بین خانمهای مسافرمان راه افتاده که زنان ساکن در این خانه آیا خوشبخت بوده اند یا غیر از آن.. خلاصه که این بحث را به سرانجام می رسانیم و با لبی خندان خانه را ترک می کنیم .. و امان از دست مسافران نامنظم که گروه را معطل خویش می کنند آنهم در گرمای کاشان.. بگذریم که گذشت کار جماعت مسافر است..
کمی از کاشان دور می شویم و وارد شهر کوچک اما پر رمز و راز نوش آباد می شویم ... همان جایی که به گفته بسیاری از مورخان پایتخت شاه عادل ساسانی انوشیروان بوده است... قلعه سی زان را میبینیم و به طرف شهر اویی می رویم . .







مسافران بلیط در دست در صف ایستاده اند و به نوبت وارد سردابه ای شده و 22 متر در عمق زمین فرو می روند ... عجب جاییست این شهر زمینی .. بزرگترین شهر زیرزمینی جهان اکنون زیر پای مسافران ماست ... راهنما از تاریخش می گوید و ما سراپا گوشیم ... در دالانها میچرخیم و لذت میبریم....
دوباره به کاشان برمیگردیم ... باغت آباد یعقوب لیث صفاری که بنا کردی این باغ آباد را... اینجا فین است.. همیشه آخرین منزلمان همین فین است.... جوی آب و .. درختان پیر و کلی حال و هوای خوب... و کمی هم تاثر تاریخی به یاد آن مرد بزرگ که امیر بود و کبیر ...
کم کم وقت برگشت است... سوار بر مرکبیم و مقصدمان همان میدان سپاه... در راه بازگشت کلی بازی می کنیم و شوخی و خنده.. چیزی به نیمه شب نمانده و حالا ما به نقطه اولمان بازگشته ایم ...
میدان سپاه... همه رفتند ... و سفری دیگر به انتها میرسد و ما همچنان مسافریم...