سفرنامه تور باداب سورت مورخ 94/2/31 الی 94/3/1

سفرنامه تور باداب سورت
مورخ 94/2/31 الی 94/3/1
راهنما: محسن کاظمی
سفرنامه: لادن شکری

در آخرین روز اردیبهشت ماه سفر خودمون رو بهمراهی مسافرین قدیمی و جدید البرز من آغاز کردیم، بخاطر تاخیر فیلم بردار گروه مهمان افتخاری برنامه جناب شعبانی با ده دقیقه تاخیر کاپیتان بیگدلی بزرگ رخش خودش رو از میدان سپاه به سمت تهران تاخت تا در تهران مسافران دیگر بما بپیوندند. !40
تا زمان صرف صبحانه در نزدیکی گرمسار دوستان همراه استراحت کردند تا انرژی خودشون رو با صرف صبحانه برای برنامه های بعدی که تا مقصد؛ آقا محسن براشون داشت حفظ کنند و آماده برنامه های سرگرم کنندشون بشن.
بعد از صرف صبحانه آقامحسن برنامه سفر رو برای عزیزان توضیح داد و در هنگام معارفه با لهجه و گویش های شیرین ایرانی ایشان جو رو برای افزایش کورتی کوتروفین در مغز که برای تلفظ کلمه اش فقط تا آخرین لحظات سفر هنوز گروهی از دوستان درگیر بودند برنامه های خوبی برگزار شد. !21
در سنگسر ما پس از بازدید از موزه عشایر و خانه خیل خان و هتل زیبای سنگسر عازم صرف ناهار به سمت شهمیرزاد شدیم.















در این سایت های دیدنی و جذاب مسافران تا تونستن عکاسی کردن و لحظات خود رو با عکس های زیباشون ثبت کردن، آقا محسن هم با پوشیدن کلاه و لباس مخصوص اهالی در موزه موجب شد ک همگی برای عکس گرفتن با ایشون سرو دست بشکنن.






بخاطر ذوق خوب محسن خان ما برای صبحانه فردا کره و پنیر و عسل محلی بهمراه نون بسیار خوش طعم سنگسری که طرفدار زیادی برای خودش پیدا کرد و زمینه سفارشات زیادی شد رو نیزاز سنگسر تهیه کردیم. !30
در مسیر حرکتمون به سمت باداب سورت؛ از بزرگترین باغ گردوی جهان دیدن کردیم و بخاطر زیبایی مناظر اطراف جاده در مسیر توقف کوتاهی داشتیم تا مسافران بهمراه نوشیدن چای و عکاسی استراحت کنن و از چشمه ای که واقع بود آب زلال و خنکی نوش جان کنند.










سپس عازم مقصدمون چشمه های رنگی باداب سورت شدیم و در مسیر لیدر محلی سایت اقا میلاد رو سوار کردیم تا همراهیمون کنند.
حوالی ساعت 5 به ابتدای مسیر پیاده رویمون به سمت چشمه ها رسیدیم و پس از پیاده روی در مناطق بکر و زیبا و تنفس در هوای پاک منطقه و لذت بردن از صدای آب و پرنده ها به محل مورد نظر رسیدیم و زیبایی چشمه ها چشم ها رو خیره کرد.












از اونجا یه پیاده روی کوتاه کردیم تا قسمتی از منطقه که ضمن استراحت سکوت چند دقیقه ای تمامی عزیزان آرامش وصف ناپذیری رو در محیط جاری کرد و باهم به موسیقی طبیعت گوش سپردیم.



در مسیر بازگشت گروهی از مسافران باذوق مشغول چیدن گیاهان کوهی شدن و لازم به ذکر است ک خانوم قلندری و دیگر مسافران خسته از کوهپیمایی صبورانه مسیر رو طی کردن. !17
پس از استقرار در خونه محلی هاو صرف شام ؛ آتیشی برپا شد و دور تا دور آتیش نشستیم و بازی کردیم و ترانه خوندیم و سیب زمینی و چای آتیشی خوردیم .
صبح روز بعد پس از صرف صبحانه مفصل محلی عازم جنگل الندان شدیم البته در مسیر دریاچه همگی زودتر پیاده شدند تا پیاده روی کوتاهی در امتداد جاده پردرخت و زیبای جنگلی انجام بدیم. آقای حمیدرضا توی مسیر با گرم کردن های خاص خودش پرش های خوبی کرد که عکس های خوبی ازش گرفتیم.





درکنار دریاچه پله مستقر شدیم و گروهی از عزیزان رفتن به کاوش و گروهی سوار قایق شدن و پس از صرف ناهار حوالی 1/5 از مناظر بکر منطقه خداحافظی کردیم.









و البته در مسیر بازگشت ازقدیمی ترین درخت گردوی ایران واقع در شهمیرزاد به نام کمان رستم دیدن کردیم و مسافرای عزیزمون سوغات خودشون رو تهیه کردن و عزم مقصد کردیم







تو مسیر برگشت مسابقه های مختلفی ترتیب دادیم و پس از پایان مسابقه نفس ها تو سینه ها حبس شده بود تا ببینیم کی قراره فرد خوش شانس برنده سفر ما بشه و البته با یه اختلاف نیم نمره ای جناب حمیدرضا خلجی مدال طلا رو نصیب خودش کرد! و جوایز نفر و اول و دوم اعلام شد. !35
و البته در بازی های بعدی تعداد برندگان افزایش یافت.
لحظات واپسین سفر رو با چند اهنگ خاطره انگیز ادامه دادیم و اینطوری یه سفر دیگرو هم با یاران البرز من به پایان رسوندیم.
زمین " ارث " پدرانمان نیست
بلکه " امانتی " فرزندانمان است.
به امید دیدار تک تک دوستان !24