سفرنامه تور شهرستانک مورخ 94/3/14

سفرنامه تور شهرستانک
مورخ 94/3/14
راهنما: سهیلا مقصودی

درست نیمه خرداد ماه و گرمای هوا طاقت فرساست . !14
امروزتصمیم گرفتیم با همسفران خوب البرزمن سری به کوچه باغ های روستای شهرستانک (که روزگای ییلاق ناصرالدین شاه قاجار بوده ) بزنیم ، تا شاید طبیعت زیبا و خنکای این روستای سرسبز، کمی روح زنگار گرفته از شلوغی و ترافیک شهریمون رو جلا بده .
با همین امید صبح زود همگی خودمون رو به اتوبوسی که آقای حیدری سکان دارش بود رسوندیم به جز دو تا از همسفران عزیزمون که با وعده خرید بستنی دیگر همراهان چشم انتظارمون رو سر ذوق آوردند .
همینطور که مسیر رو در جاده چالوس پشت سر میذاشتیم ، برنامه معارفه مطابق رسم همیشگی به اجرا گذاشته شد و جو دوستانه همسفرانمون رو صمیمانه تر کرد. !15
با رسیدن به سد کرج ، چند دقیقه ای رو کنار سد توقف کردیم تا از هوا و منظره دلچسب دریاچه پشت سد لذت ببریم .



با ادامه مسیر به میدان وردی روستای شهرستانک رسیدیم و پیاده روی رو از همونجا آغاز کریدم .














با طی مسیری کوتاهبرای صرف صبحانه به رستوران محلی خانم رجب علی رسیدیم و ایشون مثل همیشه با روی باز و صبحانه های خوشمزه پذیرای همسفرانمون شدند.

با خوردن صبحانه پاهامون برای یک پیاده روی 2 ساعته جان تازه ای گرفت .






















قدم زدن با همراهانی دوست داشتنی ، تو کوچه باغ های سرسبز ، با موسیقی ناب از همخونی بلبل ها و رودخونه زلال ، روح خسته از دغده های کلیشه ای زندگی شهری انسانروتو عالم خیال های خوب ، سبک بال و رهابه پرواز در میاورد.
همینطور که سرگرم همصحبتی بودیم به ویرانه ی کاخ ناصرالدین شاه رسیدیم .زیر سایه درختی که شاید شاهد روزگاران شکوه کاخ بوده ، زیرانداز رو پهن کردیم و دوستان خسته از راه مشغول استراحت و خودن ناهار شدند .
من و آقا فرشاد همکار همراهم مشغول جمع کردن هیزوم و برپایی آتیش شدیم . !30
تا چای آتیشی آماده بشه با دوستان علاقه مند به محوطه کاخ سرکی کشیدیم اما آنچه باقیمانده بود نشون دهنده روزگار سختی بود که (توسط افراد آگاه و ناآگاه و البته دست طبیعت ) بر این بنای تاریخی گذشته .






بعد از نوشیدن چای و کمی استراحت وسایل رو جمع کردیم و راه برگشت رو در پیش گرفتیم .
بین مسیربرای لذت بردن از آواز طبیعت چند لحظه ای رو زیر سایه درختان و کنار رود به سکوت گذروندیم . گرمای هوا و خنکای آب رودخونه ، شیطنت دوستان و کمی آّب بازی باعث شد تا ادامه مسیر برامون لذت بخش تر باشه .
با رسیدن به رستوران ، خانم رجب علی با آشی خشمزه همگی ما رو به یک عصرانه دلچسب مهمون کرد. !26
در نهایت چهره خندون و پر مهر یکی از آهالی روستا که ما رو به دیدار مجدد از این همه زیبایی دعوت میکرد، بدرقه راهمون شد .
و ما با خاطره خوش یک روز به یادموندنی در کنار همراهانی صمیمی و تصاویری که درذهن و دوربین هامون باقیمونده بود راهی کرج شدیم .
در مسیر بازگشت با خورد ن بستنی و شنیدن موسیقی شاد وهنرنمایی دوستان و در نهایت برپایی بازی پر طرفدار پانتومیم و تساوی دو تیم سورنا و شهرزاد و با تاخیری دو ساعته به خاطر ترافیک شدید جاده به میدان سپاه رسیدیم و همسفران خوش سفرمون رو با آرزوی دیدار مجدد بدرود گفتیم .
به پایان آمدین دفتر حکایت همچنان باقیست !24