- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 98
- سفرنامه تور ییلاق فیلبند مورخ 98/2/27
×
تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98
سفرنامه تور ییلاق فیلبند مورخ 98/2/27
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
4 سال 11 ماه قبل - 4 سال 11 ماه قبل #2172
توسط travelloug
سفرنامه تور ییلاق فیلبند مورخ 98/2/27 was created by travelloug
سفرنامه تور ییلاق فیلبند
مورخ 98/2/27
راهنما: شهام نخبه زعیم
اردیبهشت ، واقعا زمین و هوا حال بهشتی دارن . انگار زمین می خواد با سبزینگی هاش زیبایی دنیا و تولد دوباره رو فریاد بزنه .
در یک آخر هفته اردیبهشتی با جمع صمیمی و قدیمی خانواده البرزمن راهی سفری خاطره انگیز شدیم . اینبار مقصد ما استان مازندران و ارتفاعات فیلبند بود . ساعت ۵:۱۵ دقیقه با تاخیر علی و همسرشون سفرمون آغاز شد . البته علی جان با خرید بستنی جبران کرد .
از همون ابتدای سفرمون با دیدن دوستان و همسفرهای قدیمی حسابی حال دلمون خوب شد و نیازی به آشنایی نبود چرا که همسفرها مثل یک خانواده بودن و یک خانواده نیازی به آشنایی نداره . با شادی و انرژی خیلی خوب دوستامون خیلی زود به رستوران برای صرف صبحانه رسیدیم .
رودهن خوش آب و هوا بود و صرف صبحانه مجالی بهمون داد تا هم از صبحانه لذت ببریم هم از خنکای صبح . صبحانه ما نیمرو بود و املت و پنیر و کره و مربا و ... که البته املت اش رنگش پریده بود و بعضی از دوستان غذاهاشون و تعویض کردن که امیدوارم با بازرسی مطلوب تر از کیفیت رستوران ها توسط مسئولین کم تر شاهد چنین مواردی باشیم .
با خوردن صبحانه انگار تازه موتور دوستامون گرم شده باشه مسیر جاده هراز و ادامه دادیم تا سه راهی فیلبند .
حالا ما بودیم و تعویض اتوبوس هامون به مینی بوس بخاطر اینکه امکان رفتن اتوبوس توی اون مسیر امکان پذیر نبود . البته اینم بگما مسئول محلی با بد قولی هاش باعث تاخیر ما شد و نا گفته نماند اون روز واقعا فیلبند شلوغ بود و جا به جا کردن اون همه مسافر و مشتاق طبیعت کار دشواری بود.
وسایلمون و برداشتیم و با فراز و نشیب های خودش راهی جاده فرعی فیلبند شدیم و هر از گاهی ابر ها رقص کنان از لا به لای دره های پیش رومون خودشون و نشون میدادن که پژمان عزیز اقیانوس و ابر و به جنگل ابر می خوند و موجب هیجان بین ما شد . یا شایدم قصدی اینکار و میکرد .
یکی دو ساعتی راه و پیمودیم تا به بالای منطقه فیلبند رسیدیم . ماشین ما آخرین ماشین مون بود که رسید . جمع شدیم و پیاده روی کردیم . حالا دیگه وقت نهار بود و گرسنگی داشت بهمون چیره میشد . جایی توقف کردیم و نهاری خوردیم انرژی هامون که تجدید شد رفتیم جلوتر و تو دشت و کنار گلهای زیبای بهاری کلی عکس یادگاری گرفتیم . مسعود عزیز هم با صدای زیبای گیتارش حال جمعمون و حسابی خوب کرد.
کم کم ساعت داشت وقت برگشت و بهمون نشون میداد فیلبند زیبا رو با کلی خاطره ترک کردیم . تو مسیر برگشتمون هم دوتا نیسان آبی به مینی بوس مون اضافه شد . سوار نیسان هم با عکس های سلفی مصطفی و آواز های شروین سپری شد .
خیلی زود به کنار اتوبوس رسیدیم و آماده حرکت به سمت کرج . تو مسیر امامزاده هاشم توقفی کردیم و آش داغ اونجا واقعا چسبید .
حالا دیگه ما بودیم و جاده و همسفرهای جان .
همسفر خوب واقعا تو سفر نعمتن و ممنون بابت همراهی شما دوستای عزیز .
به امید دیدار.
مورخ 98/2/27
راهنما: شهام نخبه زعیم
اردیبهشت ، واقعا زمین و هوا حال بهشتی دارن . انگار زمین می خواد با سبزینگی هاش زیبایی دنیا و تولد دوباره رو فریاد بزنه .
در یک آخر هفته اردیبهشتی با جمع صمیمی و قدیمی خانواده البرزمن راهی سفری خاطره انگیز شدیم . اینبار مقصد ما استان مازندران و ارتفاعات فیلبند بود . ساعت ۵:۱۵ دقیقه با تاخیر علی و همسرشون سفرمون آغاز شد . البته علی جان با خرید بستنی جبران کرد .
از همون ابتدای سفرمون با دیدن دوستان و همسفرهای قدیمی حسابی حال دلمون خوب شد و نیازی به آشنایی نبود چرا که همسفرها مثل یک خانواده بودن و یک خانواده نیازی به آشنایی نداره . با شادی و انرژی خیلی خوب دوستامون خیلی زود به رستوران برای صرف صبحانه رسیدیم .
رودهن خوش آب و هوا بود و صرف صبحانه مجالی بهمون داد تا هم از صبحانه لذت ببریم هم از خنکای صبح . صبحانه ما نیمرو بود و املت و پنیر و کره و مربا و ... که البته املت اش رنگش پریده بود و بعضی از دوستان غذاهاشون و تعویض کردن که امیدوارم با بازرسی مطلوب تر از کیفیت رستوران ها توسط مسئولین کم تر شاهد چنین مواردی باشیم .
با خوردن صبحانه انگار تازه موتور دوستامون گرم شده باشه مسیر جاده هراز و ادامه دادیم تا سه راهی فیلبند .
حالا ما بودیم و تعویض اتوبوس هامون به مینی بوس بخاطر اینکه امکان رفتن اتوبوس توی اون مسیر امکان پذیر نبود . البته اینم بگما مسئول محلی با بد قولی هاش باعث تاخیر ما شد و نا گفته نماند اون روز واقعا فیلبند شلوغ بود و جا به جا کردن اون همه مسافر و مشتاق طبیعت کار دشواری بود.
وسایلمون و برداشتیم و با فراز و نشیب های خودش راهی جاده فرعی فیلبند شدیم و هر از گاهی ابر ها رقص کنان از لا به لای دره های پیش رومون خودشون و نشون میدادن که پژمان عزیز اقیانوس و ابر و به جنگل ابر می خوند و موجب هیجان بین ما شد . یا شایدم قصدی اینکار و میکرد .
یکی دو ساعتی راه و پیمودیم تا به بالای منطقه فیلبند رسیدیم . ماشین ما آخرین ماشین مون بود که رسید . جمع شدیم و پیاده روی کردیم . حالا دیگه وقت نهار بود و گرسنگی داشت بهمون چیره میشد . جایی توقف کردیم و نهاری خوردیم انرژی هامون که تجدید شد رفتیم جلوتر و تو دشت و کنار گلهای زیبای بهاری کلی عکس یادگاری گرفتیم . مسعود عزیز هم با صدای زیبای گیتارش حال جمعمون و حسابی خوب کرد.
کم کم ساعت داشت وقت برگشت و بهمون نشون میداد فیلبند زیبا رو با کلی خاطره ترک کردیم . تو مسیر برگشتمون هم دوتا نیسان آبی به مینی بوس مون اضافه شد . سوار نیسان هم با عکس های سلفی مصطفی و آواز های شروین سپری شد .
خیلی زود به کنار اتوبوس رسیدیم و آماده حرکت به سمت کرج . تو مسیر امامزاده هاشم توقفی کردیم و آش داغ اونجا واقعا چسبید .
حالا دیگه ما بودیم و جاده و همسفرهای جان .
همسفر خوب واقعا تو سفر نعمتن و ممنون بابت همراهی شما دوستای عزیز .
به امید دیدار.
Last edit: 4 سال 11 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.595 ثانیه