× تصاویر و سفرنامه های تور های زمستان 97

سفرنامه تور کویر مرنجاب مورخ 4 الی 97/11/5

بیشتر
5 سال 3 ماه قبل - 5 سال 3 ماه قبل #2094 توسط travelloug
سفرنامه تور کویر مرنجاب
مورخ 4 الی 97/11/5
راهنما: علیرضا تراب زاده


سفر به كوير ،‌ به دياري كه مردانش با رنج به آب رسيدند ... ‌
در شبي كه مسابقه فوتبال ايران و چين هم بود نگران بودم همسفرام دير برسن ، حدود ساعت 9 شب با آقاي سعيدي به دفتر رسيديم ، سريعا شروع به جمع آوري كردن لوازم مورد نياز سفر پرداختم ، ‌خانم فرزام و بعدش هم نيماي عزيز از راه رسيدن و با هم وسايل رو برديم پائين . همزمان اتوبوس آقا سيد هم از راه رسيد و وسايل رو گذاشتيم توي ماشين و همسفران يكي يكي سوار شدن و لحظه آخر هم آقاي باب الحوائجي رسيد و پريد تو ماشين و حركت كرديم به سمت پل فرديس ، آخه دوتا از همسفر دير كرده بودن و قرار شد پل فرديس كه كاپيتانها سوار ميشن به ما ملحق بشن ، خلاصه رسيديم و بچه ها سوار شدم و كاپيتان حسين نجفي به همراه همسرشون كاپيتان شفيعي هم اومدن و به مسيرمون به سمت تهران ادامه داديم تا بچه هاي تهران هم سوار بشن و بريم بزنيم به دل كوير .
بعد از تكميل شدن مسافرا طبق روال همه برنامه ها مراسم معارفه شروع شد ، با همه هيجان و چالش و جذابيتش . بعد از آشنا شدن دوستان با همديگه ، گروه 10 نفر معروف انتهاي اتوبوس كه خيلي هم بچه هاي با معرفتي بودن ، ‌خانم خامسي مهربان ، احسان و همراهانش ، خانواده خونگرم آقا مهران و تك تك دوستان كه اگه بخوام اسم ببرم طولاني ميشه ، حالا به يك خانواده تبديل شده بوديم در فضائي شاد و پر انرژي نزديك ساعت 1 بامداد بود كه به مجتمع مارال ستاره رسيديم و بعد از توقفي كوتاه و يك ربعه به مسيرمون ادامه داديم و قرار شد كه استراحت كنيم كه فردا صبح زود ميرسيم درياچه نمك سرحال باشيم . همه خوابيدن به جز منو كاپيتان شفيعي كه با متانت و شكيبائي در دل تاريكي شب در مسيري خاكي سياهي رو مي شكافت و به سمت مقصد ميرفت و دو قلوهاي افسانه اي گروه ، ترلان و طناز كه خواب به چشمشون نمي اومد .
هنوز ساعت به 5 نرسيده بود كه رسيديم به درياچه نمك ، ‌با توجه به اينكه چند روز در كوير بارندگي بود تصميم گرفتم ابتداي درياچه اتراق كنيم و جلوتر نريم حتي چندين متر هم برگشتيم كه يه وقت اتوبوس گير نكنه يا خداي نكرده خطر وجود باتلاقهاي نمكي براي همسفرام بوجود نياد ، در تمام اين دقايق ، لحظات خاطرات تور سال 91 جلوي چشمام بود و مواظب بودم كه گير نكنيم توي درياچه نمك . خلاصه پياده شديم و با كمك نيما بساط آتيش رو به راه انداختيم ، وسايل لازم رو از ماشين خالي كرديم . انقدر هوا سررررررد بود كه اكثرا همسفرا تصميم گرفتن توي ماشين بمونن تا آفتاب بياد بالا . زير اندازها رو پهن كرديم و با كمك خانم فرزام و نيما شروع به آماده كردن صبحانه كرديم . يواش يواش خورشيد عالمتاب طلوع كرد و صحنه هاي قشنگي رو به چشم ديديم.


جاتون خالي صبحانه عالي بود و ممنون از مريم و نيما بابت نيمرو آتيشي خوشمزه و داغ .



بعد از صبحانه به سمت كاروانسرا حركت كرديم و در طول مسير در مورد درياچه و كاروانسرا يا در اصل قلعه اي كه به دستور شاه عباس در سال 1012 قمري براي مراقبت از كاروانهاي تجاري ساخته شده بود صحبت كرديم و براي بازديد از اون پياده شديم ، متاسفانه به دليل بازسازي و مرمت اجازه ورود به كاروانسرا رو ندادن و از همون جلوي در سري چرخونديم و داخل رو نگاه كرديم و بعد از گرفتن عكسهاي دسته جمعي و يادگاري به سمت رمل هاي شني حركت كرديم.


پياده شديم و به سمت بالاي رملها بصورت گروهي حركت كرديم .











بعد از اينكه به بالا رسيديم كمي استراحت كرديم





و بعد از گرفتن عكس ،‌ چندتا از دوستان به پياده روي رفتن ، يه چندتايي هم با كوير خلوت كردن . ما هم با بچه هاي كه بودن حدود ده دقيقه تمركز و سكوت رو در دل كوير تجربه كرديم . بعد از پايان گشت به سمت اتوبوس برگشتيم و حركت كرديم


قرار بود براي ناهار بريم به يكي از زيباترين هتل هاي سنتي شهر تاريخي كاشان . ساعت يك ربع به 3 بعد از ظهر بود كه رسيديم به رستوران هتل و بعد از صرف ناهار عالي و خوشمزه ، ساعت 4:15 عصر حركت كرديم و زديم به دل جاده .


توي مسير توقفي 45 دقيقه اي در مجتمع مهر و ماه داشتيم و بعد از اون در فضائي پر از نشاط ساعت 9 شب بود كه به كرج رسيديم و با دوستان خداحافظي كرديم و آرزو كرديم باز هم با هم همسفر بشيم . انشاالله با تشكر از همه همسفران عزيزم كه با من همراهي كردن و همچنين از خانم فرزام و نيما جان و همچنين سپاس از كاپيتان نجفي و شفيعي كه منو در اجراي اين برنامه ياري كردن و در نهايت به قول سعدي شيرين سخن : هر كه سفر نمي كند دل ندهد به لشگري ...
خداحافظي
Last edit: 5 سال 3 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.302 ثانیه