× سفرنامه تورها و تصاویر پاییز 92

سفرنامه تور 2.5 روزه کویر ورزنه مورخ 13 الی 92/9/15

بیشتر
10 سال 4 ماه قبل - 10 سال 4 ماه قبل #644 توسط travelloug
سفرنامه تور 2.5 روزه کویر ورزنه و باتلاق گاو خونی
مورخ چهارشنبه 13 الی جمعه 92/9/15
راهنمای تور: پویا ملاحسنی

وقتی که مدرسه میرفتیم توی درس جغرافی یکی از سوال های اصلی که از ما میپرسیدند این بود که زاینده رود به کجا میریزد؟؟؟ !60
حالا که بزرگ شدیم عزم رو جزم کردیم تا بریم از نزدیک ببینیم که انتهای زاینده رود کجاست... جایی که این رود زندگی بخش و زاینده آرام میگیره و دست از حرکت میکشه تا باز هم با مرگ خودش زندگی رو به دل کویر بیاره....شهر ورزنه و باتلاق گاو خونی آخرین ایستگاههای زاینده رود ، مقصد سفر البرزمن بود... !59



چهارشنبه البرزمنی ها یکی پس از دیگری سر ساعت مورد نظر کنار ماشین حاضر شدند و حرکت شبانه ما آغاز شد ... قبل از اینکه به خواب بریم معارفه انجام شد و همسفرها مثل همیشه با شیرین کاری های زورکی بیشتر با هم آشنا شدند... شهام هم محصولات سفر راگا رو به دوستان معرفی کرد و خدا رو شکر فروش هم داشت !25
شب توی ماشین همه در خواب بودند یا سعی میکردند که این طوری به نظر بیان ... خلاصه بعد از کلی تخمه خوردن و جک تعریف کردن و... به شهر ورزنه رسیدیم . مستقیم به سمت اقامتگاه سنتی چاپاکر رفتیم (ولی کمی راهمون کج شد در پس کوچه های ورزنه)
آقای خلیلی صاحب خانه عزیز با سفره رنگینی ما رو به صبحانه دعوت کرد و همه بعد از خوابی گوارا یا نا گوار در ماشین خستگی راه رو با خوردن صبحانه از تن به در کردند...



اولین مسیر مورد بازدید ما بند شاخ کنار در مسیر زاینده رود به سمت باتلاق گاوخونی بود.... منظره ابرها و آسمون آبی و نیزار و گیاهان کویری و رودی که بی عجله و انگار حتی از روی قصد آرامتر از حالت معمول در جریان بود و پس زمینه تپه های شنی....





بعد از شاخ کنار از چاه ترازین بازدید کردیم و سپس کمی پیاده روی کردیم تا به خلوت گاهی در میان گز ها کنار زاینده رود برسیم .. وداع آخر با زاینده رود قبل از اینکه در باتلاق گاوخونی سفره دلش رو باز بکنه ...



همه همراهان همکاری کردند تا در این جا دقایقی سکوت کنیم ... زمزمه باد و آوای پرنده ها و لبخندی که به لب تمام ما بود ، پاداش سکوت کوتاه ما در کنار زاینده رود.... !33
در طول مسیر آقای خلیلی با توضیحات و اطلاعاتی که ارائه میدادند ما رو با تمام جزئیاتی که میدیدیم آشنا میکردند.





با ماشین به مسیر خود ادامه دادیم تا به پای کوه سیاه رسیدیم کوهی با سنگ های سیاه آذرین (همون سنگ پای معروف خودمون...)









از یکی از یال ها صعود کردیم تا منظره کاملی از باتلاق گاوخونی داشته باشیم در همین حین یکی از ساکنین کوه سیاه به استقبال ما اومد ، گکویی بسیار زیبا با رنگ بندی کاملا مشابه با سنگ های آذرین منطقه.





با گاوخونی وداع گفتیم و برای صرف ناهار به اقامتگاه برگشتیم .. سفره چیده شده و آماده بود ...
قیمه ای متفاوت رو تجربه کردیم همراه با آلو و سبزی های معطر محلی ...از شهام هم باید تشکر ویژه ای بکنیم به خاطره گرفتن آقا موش کوچولو که توی اتاق خانوم ها آشوبی به پا کرده بود (صدای جیغشون هنوز توی سرمه ) !15
بعد از ناهار کمی استراحت کردیم و سپس عازم تپه های شنی شدیم ، ابرهای سیاه و بارون نم نم و افقی که از ابر خالی بود (جنگ آسمون آبی با ابرها) حسی متفاوت داشت... از ماشین که پیاده شدیم باید مستقیم از تپه ای شنی بالا میرفتیم که تلاش همسفر ها دیدنی بود...









از بالای تپه ها هر کسی به سمتی رفت تا تجربه شخصی خودش با کویر رو داشته باشه ، بعضی ها هم از جمله خودم شروع به جست و خیز و غلت خوردن روی شن ها کردند (همین الان هنوز شن توی گوش هام پیدا میشه ) !37

هوا که رو به تاریکی رفت به سمت ماشین رفتیم و کنار آتیشی که آقا رضا راننده عزیز آماده کرده بود جمع شدیم و با نوای نی آقا رضا لذتی مضاعف نصیبمون شد ... کنار آتیش ذوق هنری همسفرها جونی گرفت و شروع کردیم به خوندن شعر و ترانه. جای همگی خالی عالی بود... !17

شب همه خسته بودیم و خیلی سریع بعد از شام یک به یک چراغ هامون خاموش شد و به خوابی رفتیم بی رویا و خالی از هر چی... خوابی عالی ، خوابی که آرزوی داشتنش رو هر شب خواهیم داشت.

صبح روز بعد شال و کلاه کردیم و به سمت قلعه قورتان حرکت کردیم .. در کنار زاینده رود دیواره های بلند و برج های دیده بانی قلعه خودنمایی میکردند، داخل شدیم و مهدی لطفی در مورد تاریخ و گذشته قلعه دقایقی برای همسفرها صحبت کرد ....








زندگی و ویرانی در قلعه به هم در آمیخته بودند و البته ویرانی بسیار گسترده تر بود ...





از کوچه پس کوچه های ویران قلعه میگذشتیم که پسر بچه ای از دل تاریک یکی از خونه های ویران بیرون پرید و جست و خیز کنان به استقبال ما اومد...
حسین از معدود بچه هایی هست که هنوز در همین جا زندگی میکرد و دوستش مجید هم در کنارش بود که البته مثل حسین از در و دیوار بالا نمیرفت...








از قلعه بیرون اومدیم و کنار زاینده رود حرکت کردیم تا به کبوتر خانه ای فعال رسیدیم، معماری زیبای این بناها روح بزرگ و هنرمند گذشتگان رو نشون میدهند که همگام با طبیعت حرکت میکردند و از طبیعت بدون تخریب آن به نفع خودشون استفاده میکردند... !21



آخرین بازدید های ما کارگاه خانگی سفره بافی در ورزنه و گاوچاه بود ... یکی از حیرت انگیزترین و جالبترین بازدید ها که تموم شد





برای صرف ناهار آخر به اقامتگاه برگشتیم آبگوشتی دل انگیز در انتظار ما بود به همراه پیاز و ترشی ... چای آخر رو هم برادر آقای خلیلی زحمت کشیدند و تعارف کردند

و بعد از اون حرکت رو به سمت تهران و کرج آغاز کردیم بی خبر از ماجرایی که در انتظار ما بود.... !19

به قول آقا مهدی سفر که میروی دل به دریا زده ای ، همسفرت که دریادل باشد کشتی آرامشی ... به این صورت میشه از سختترین اتفاق ها و ماجراهایی که انتظارش رو نداری فرصتی بسازی برای همدلی بیشتر ...

ممنونم که با ما همسفرید از همه همسفرهای عالی این سفر بی نهایت تشکر میکنم و امیدوارم باز هم با هم خاطرات فراموش نشدنی بسازیم !37
Last edit: 10 سال 4 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
10 سال 4 ماه قبل - 10 سال 4 ماه قبل #645 توسط solimani
تشکر ویژه از آقا پویا و شهام عزیز و تمامی همسفران فرهیخته و مهربان که این سفر را شیرین و لذت بخش نمودند دوستان همیشه شاد باشید.
Last edit: 10 سال 4 ماه قبل by alborzAD.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: alborzAD, اسدی

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
10 سال 4 ماه قبل - 10 سال 4 ماه قبل #646 توسط محسن
سلام دوستان خدا قوت

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه :)

فقط اومدم اینو بگم و برم !66 دمت گرم پویا خیلی سفر نامه ی قشنگی نوشتی آفرین داری!!!
با احساس. زیبا و جذاب !29
Last edit: 10 سال 4 ماه قبل by محسن.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: alborzAD, solimani

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.117 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک