سفرنامه تور استان گلستان مورخ 11 الی 93/7/13

سفرنامه تور استان گلستان
مورخ 11 الی 93/7/13
راهنمای تور: پویا ملاحسنی

باز هم سفری دیگر به گلستان زیبایی های ایران
و باز هم همسفرهایی بی نظیر....

صبح روز جمعه همه دوستان به موقع کنار ماشین کاپیتان بی نظیر این سفر، آقا پرهام حاضر شدند و با جا گذاشتن عسل سفر ما آغاز شد ... خیلی زود دوستان تهرانی ( آقا مرتضی و بچه ها) رو هم سوار کردیم و به سمت جاده فیروز کوه حرکت کردیم.
قبل از رسیدن به رستوران برای صبحانه برنامه معارفه انجام شد همراه با پانتومیمی متفاوت بدون دخالت دست.....
صبحانه رو نوش جان کردیم و با لب هایی خندان به مسیر خودمون ادامه دادیم و عسل خانوم هم خودش رو بالاخره در فیروز کوه به ما رسوند.

اولین بازدید ما از پل ورسک بود هوا سرد و مطبوع بود و همه از این هوا لذت بردند.



با سرعتی باور نکردنی به ساری رسیدیم و اکبر جوجه معروف ساری رو برای ناهار امتحان کردیم....

توقف بعدی ما بندر ترکمن بود ولی قبل از رسیدن به بندر ترکمن مجموعه مسابقات سه گانه در غالب گروههای دو نفره اجرا شد که پر بود از هیجان و لحظه های ناب ... همه بچه ها به شدت تلاش میکردند تا گروه پیروز باشند و واقعا تلاش گروه میثم و مرتضی و عسل و لادن و همین طور آرش و افشین و محمدرضا و شروین قابل تقدیر بود.....

در مسیر رسیدن به بندر ترکمن توضیحاتی درباره اقوام ترکمن و همین طور بندر ترکمن به دوستان داده شد و همین طور همسفرها پوشش جالب مردم این مناطق رو میدیدند.

به بندر رسیدیم و سوار قایق شدیم و به شبه جزیره آشورا ده رفتیم و کمی پیاده روی کردیم تا به منطقه نیزارها و تالابی رسیدیم ، جایی که پناهگاه پرندگان بومی و مهاجر منطقه هست.







با دوربین و تلسکوپ به دیدن پرنده ها نشستیم و شهام سعی میکرد پرنده ها رو برای بچه ها شناسایی کنه.



به خاطر توفانی بودن هوا زودتر به اسکله برگشتیم و منظره زیبای خورشید و دریا که رو بروی ما قراد داشت زیباتر از هر تابلویی بود.
در هوای پر باد و موج های متلاطم به سمت بندر برگشتیم که حسابی هم خیس شدیم ....
همسفرهای عاشق خرید به دل بازار زدند ....

هوا تاریک شده بود که از بندر ترکمن راه افتادیم و به سمت آزادشهر حرکت کردیم. قبل از رسیدن به هتل با چند سورپرایز تولد آرش رو داخل ماشین جشن گرفتیم. جای همگی خالی.

روز اول با لبانی خندان و دل هایی شاد به پایان رسید و آماده روز دوم سفر شدیم....
بعد از صبحانه به سمت گنبد حرکت کردیم و از بلندترین برج آجری جهان دیدن کردیم و سپس بند کفش ها رو محکم کردیم تا به سمت آبشار شیر آباد حرکت کنیم.



در اول مسیر شیر آباد علی آقا با صفا مسئول حفاظت از آبشار به گروه ما اضافه شد تا با راهنمایی های خودش و دوستانش به سمت غار و آبشار های بالاتر بریم.

همه با عزمی جزم قدم ها رو یکی بعد از دیگری برداشتیم تا به آبشار اول رسیدیم کمی استراحت و لذت و بعد از اون ادامه مسیر بدون ترس و واهمه همه همسفرها به راهشون ادامه دادند و خیلی زود به آبشار زیبای دوم رسیدیم.

باز هم بدون ترس و واهمه به ادامه مسیر پرداختیم و پیچ و خم و دره و سنگ و درخت رو رد کردیم تا از غار گذشتیم و به آبشار سوم رسیدیم... کمی بالاتر از آبشار سوم اتراق کردیم و خودمون برای خوردن ناهاری با صفا و متفاوت در طبیعت اماده کردیم (البته پیشنهاد من اینه که در سفرهای جنگلی غذاهای کم حجم و سریع همراه همسفرها باشه تا بیشتر زمان استفاده از طبیعت رو داشته باشیم نه پخت و پز و....)





بعد از ناهار و استراحت به سمت غار رفتیم. غاری پر رمز و راز و با عظمت و پر از زندگی .... سکونتگاه یکی از زیست مند های خاص و منحصر بفرد ایران ، سمندر غازی شیر آباد....

با قدم هایی دقیق و آرام تا مطمئن باشیم به ساکنین غار آسیبی وارد نمیشه وارد غار شدیم و به موسیقی زندگی ای که درون غار در جریان بود گوش سپردیم.



هوا رو به تاریکی رفت و ما هم ادامه مسیر تا رسیدن به آبشار اول رو در تاریکی طی کردیم ، پر از هیجان و استرس و خاطره انگیز... کنار آبشار اول توقف کردیم و چند نفری تن به آب و آبشار زدیم.... تجربه وصف نشدنی ( شب و جنگل و آبشار و ماه و ستاره ها و شیرجه و جیغ و شنا )

در اخر هم آتیشی به پا کردیم و چای آتیشی نوش جان کردیم و به سمت هتل برگشتیم....

روز آخر سفر هم قبل از رسیدن به جنگل و دریاچه عباس آباد کنار پارک جنگلی قرق توقف کردیم تا مرالهای در اسارت رو از نزدیک ببینیم و توضیحاتی در موردشون به دوستان بدم ....



ناهار رو کنار دریاچه خوردیم و قبل از اون هم از باغ تاریخی بازدید کردیم و همسفرها قایق سواری هم کردند.



خلاصه توقف اخرمون هم گردنه گدوک بود و همه دوستان آش دوغ میل کردند و به سمت تهران حرکت کردیم و خدا رو شکر ترافیک در مسیر هم خیلی کم بود و به موقع به تهران رسیدیم و از دوستان تهرانی خد احافظی کردیم و نیم ساعت بعد هم به میدان سپاه کرج رسیدیم

این سفر هم با داستان های خاص خودش به پایان رسید و برگ دیگه ای به خاطرات سفر ما اضافه شد.

به امید دیدار و ثبت شدن خاطرات مشترکمون در کنار هم.