× تصاویر و سفرنامه های تور های پاییز 98

سفرنامه تور چابهار (گروه دوم) مورخ 1398/08/05 الی 10

بیشتر
4 سال 5 ماه قبل - 4 سال 5 ماه قبل #2310 توسط travelloug
سفرنامه تور چابهار (گروه دوم)
مورخ: 1398/08/05 الی 10
راهنما: سحر بوذری


صبحگاه پنجمین روز از آبان در میعادگاه همیشگی البرزمن گرد هم آمدیم تا آغاز گر سفری دیگر به سرزمین عجایب ایران باشیم...سرزمین کوه و جنگل و دریا و کویر و تالاب...
سرزمین صفا و صداقت و محبت های آتشین بلوچ.
پس از گرد هم آمدن همسفران، سفر آغاز کردیم ...پس از صرف صبحانه به معارفه پرداختیم و هریک از همسفران دلیل انتخاب سفر خود به بلوچستان را گفتند .
از استان های قم، اصفهان، یزد، کرمان عبور کردیم و در مسیر از جاذبه های هر استان و فرهنگ و منش مردم سرزمینمان گفتیم. خواندیم و بازی کردیم و خندیدیم...
گروه راهیان درک و راهیان گواتر پانتومیم بازی کردند و در رقابتی تنگاتنگ مساوی شدند.
به استان سیستان و بلوچستان که رسیدیم از فرهنگ و مردم شناسی بلوچ گفتیم و پس از صرف شام در یک رستوران بین راهی، فاطیما جان و منصوره جان ما را به چند ترانه میهمان کردند.
صبحگاه ششم آبان به نیکشهر رسیدیم و پس از توقفی برای صرف صبحانه، راهی روستای کهیر شدیم. در راه آقای دریایی از خاطرات جوانی خود گفتند و ما راه به شنیدن داستانی با گویش محلی همدانی میهمان کردند.
به روستا که رسیدیم کودکان زیبا با لباس های بلوچی به استقبالمان آمدند و برایمان دست تکان دادند.
پس از استراحت و صرف ناهار ، عازم ساحل درک ، محل تلاقی کویر و دریا شدیم.






همسفران که از دیدن اینهمه زیبایی به وجد آمده بودند، پس از رسیدن به ساحل، به عکاسی، مدیتیشن، آب بازی،جمع آوری صدف مشغول شدند. پس از غروب آفتاب ،شیر چای نوشیدیم و با ساحل درک خداحافظی کردیم و به اقامتگاه بازگشتیم.
صبح روز بعد، بعد از صرف صبحانه و خداحافظی با اقامتگاه ، به سمت بندر تنگ حرکت کردیم. در مسیر از چشمه های گل فشان که فعال‌تر از قبل شده بودند، بازدید کردیم و به سمت اسکله حرکت کردیم.




شاد و خرامان سوار بر قایق به جزیره رفتیم تا معنای واقعی تلاقی کویر و دریا را لمس کنیم.یک پا بر ماسه های داغ و پای دیگر در خنکای دریا...این است طبیعت وصف ناپذیر بلوچستان.




پس از صرف میان وعده به سمت چابهار حرکت کردیم. ناهار را در رستوران بلوچ میل و سپس به بازار سنتی چابهار رفتیم. بازاری با نخ های رنگی رنگی و عطر و بوی ادویه جات هندی...سوغات خریدیم و به سمت ساحل دریا بزرگ رفتیم. دریا هیجان خود را با موج های خروشان که به صخره های ساحل برخورد می‌کرد ،به رخمان کشید. سرشار از انرژی به سمت بریس و اقامتگاه زیبایمان حرکت کردیم.
صبح خود را با صرف صبحانه محلی در اقامتگاه آغاز کردیم و به سمت پرتگاه بریس حرکت کردیم.


پس از بازدید،عکسی به یادگار گرفتیم و راهی خلیج گواتر شدیم.




در مسیر پریا و مجید به مناسبت اولین سالگرد ازدواجشان بستنی خریدند و همسفران هم به رسم یادبود کادویی به عروس و داماد دادند. لیوان پافیلی و پتو گلبافت و ساعت دیواری و ... !
به خلیج که رسیدیم سوار بر قایق از جنگل های حرا دیدن کردیم.


پس از آن ساعتی را کنار ساحل قدم زدیم و سپس برای صرف ناهار به اقامتگاه بازگشتیم.
پس از صرف ماهی شوریده بسیار لذیذ و استراحتی کوتاه راهی ساحل زیبای بریس شدیم و به تماشای غروب و آب بازی مشغول شدیم.




پس از غروب با هدایت کلثوم ،به مدیتیشن پرداختیم و مادر زمین را بخاطر همه نعمت های فراوانش سپاس گفتیم.
سرشار از انرژی و هیجان به اقامتگاه بازگشتیم و پس از صرف شام محلی به بازی گروهی در کنار کودکان بلوچ پرداختیم.
شوق و امید در چشمانشان برق میزد و به پاس این نجابت و صفا، وسایل بازی همراهمان را به کودکان بلوچ هدیه دادیم.
در انتهای شب آقای پرهیزگار در مورد قوم بلوچ و فرهنگ و معیشتشان برایمان صحبت کردند و همسفران هم با شنیدن مشکلات روستا، هریک گامی برای کمک به کودکان و دانش آموزان روستا برداشتند.
صبحدم پس از صرف صبحانه محلی از خانواده پرهیزگار خداحافظی کردیم و به سمت چابهار حرکت کردیم.در طول مسیر از کو های مریخی و تالاب لیپار بازدید کردیم و صنایع دستی بلوچ به سوغات خریدیم.






سپس به منطقه آزاد چابهار رفتیم و همسفران مشغول گشت و گذار در بازار شدند.
ناهار خداحافظی را در رستوران ساحلی خلیج نوش جان کردیم و چابهار را به همراه مردم میهمان نواز و خونگرمش بدرود گفتیم.
ادامه راه به مسابقه و بازی و شادی گذشت. در مسابقه توپ و سبد ، سمیرا هدایتی، در مسابقه جا به جایی بادکنک به کمک لیوان، مرضیه محمد حسینی برنده شدند. در بازی اعداد هم هریک لقبی گرفتیم :
پلنگ صورتی دم دراز
سیبیل هلی شات
روسری آبی گلدار
ناهید خیلی زیاد خوشگله
مادر زمین ناماسته تاج سر
عکاس باشی عروس خندان
گربه نر مکار خنگ
لودر لیدر و ....
صبح روز ششم ،صبحانه مفصلی در مهریز یزد نوش جان کردیم و خاطرات سفرمان را در اقامتگاه زیبا مرور کردیم و آخرین عکس گروهی را به یادگار گرفتیم.


ناهار را در اردستان نوش جان کردیم و در آخرین توقف، دکتر خرامان همسفران را به بستنی میهمان کردند.
ساعت ۲۳ به دفتر البرزمن رسیدیم و همسفران را که اکنون پس از یک هفته همچون خانواده ای صمیمی شده بودند، با دلتنگی بدرود گفتیم.
دلتنگی که بهانه سفرهای آتی ماست چراکه با البرزمن، #سفر_پایان_ندارد .

سحر بوذری
آبان ماه ۹۸
Last edit: 4 سال 5 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.114 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک