× تصاویر و سفرنامه های تور های پاییز 98

سفرنامه تور کویر مصر (ویژه یلدا) مورخ 1398/09/27 الی 29

بیشتر
4 سال 4 ماه قبل #2342 توسط travelloug
سفرنامه تور کویر مصر (ویژه یلدا)
مورخ: 1398/09/27 الی 29
راهنما: علیرضا تراب زاده


مقدمه :
کویر آرامشی دارد که شاید آن را نتوان در هیچ کدام از جلوه های دیگر طبیعت پیدا کرد . جایی که تا چشم کار می کند مناظر یکدستی از شن های کویری را می بینید که غرق در سکوت و آرامش اند . در دل همین کویرهاست که می توانید سكوت و آرامش بي انتها را را تجربه کنید و در چشم اندازهایی زیبا عکس هایی را بیندازید که نمونه اش در هیچ جای دیگر پیدا نمی شود .
استان اصفهان کویرهای زیادی را در خودش جای داده که یکی از آن ها همین کویر مصر است اگر می خواهید با سفر به کویر، غرق در قدرت خداوند شوید به كوير سفر كنيد و از ديدن چند ضلعي هاي نمكي درياچه نمك و رمل هاي شني كوير لذت ببريد .
شب حركت چهارشنبه 27 آذر :
در يكي از شبهاي پاياني پائيز با نيم ساعت تاخير به همراه همسفران رهسپار كوير شديم . ساعت 8:25 شب بود كه حركت كرديم و بعد از دقايقي صحبت با همسفران رفتيم براي مراسم معارفه ،‌ دوستان يكي يكي اومدن و خودشونو معرفي كردن و از خودشون و علايق و سلايقشون گفتن اولين نفر خانم كوثر اومد و خودشو به نام مادام كوكو معرفي كرد و چراغ اول رو روشن كرد . همه ي دوستان با هم آشنا شديم و در فضايي پر از انرژي و صميميت ساعت 23:30 به استراحتگاه رسيديم و براي كمي استراحت و صرف شام ايستاديم و بعد از حدودا 45 دقيقه توقف به راهمون ادامه داديم . بعد از شنيدن چند قطعه موسيقي آرام آماده استراحت شديم ،‌ الان ديگه زمان استراحت و خواب بود تا انرژي بگيريم و براي درياچه نمك و كوير گردي فردا آماده و سرحال باشيم .
روز اول پنجشنبه 28 آذر :
حدود ساعت 7:20 صبح به درياچه نمك رسيديم و در طي مسير از ديدن طلوع آفتاب لذت برديم ،‌ پياده شديم و از هواي پاك صبحگاهي و مناظر اطراف درياچه نمك، سرخوش و به عكاسي مشغول شديم و پس از گرفتن چندتا عكس به سمت اقامتگاه جهت صرف صبحانه و اقامت حركت كرديم.



حدود ساعت 8:25 بود كه به همراه همسفران جان به اقامتگاه رسيديم و دوستان همراه با ديدن فضاي زيبا و سنتي اقامتگاه و آتش درون حياط كلي تعريف كردن . الان ديگه وقت صبحانه بود و صديقه خانم مهربان نيمروهاي خوشمزه رو آماده كرد و در كنار پنير و كره و خيار و گوجه و نان محلي صبحانه مفصلي نوش جان كرديم و دلي از عزا درآورديم . واقعا هم صبحانه در آن فضاي زيبا دلچسب بود .
بعد از صبحانه به همراه احمد رضا و آقاي فيروزي مشغول تقسيم بندي اتاقها شديم و بالاخره انقدر نفرات رو با اتاقها جابجا كرديم تا بالاخره انجام شد ، شيده بسيار خسته بود بنابراين اول شيده رو فرستاديم رفت تو اتاق و بعد از اون هم همسفران يكي يكي به اتاقهاشون رفتن و قرار شد تا زمان ناهار بچه ها استراحت كنن . آتنا خانم و مادرشون هم براي اولين بار به ما ملحق شده بودن و دو سه بار اتاقشون عوض شد و قرار شد شرايط تعويض اتاقها بعد از گشت انجام بشه كه خدا رو شكر انجام شد و رضايت حاصل گرديد .. ساعت 12:30 بود كه ناهار آماده شد و زرشك پلو با مرغ خوشمزه سرو شد و بعد از صرف ناهار ساعت 14 به سمت روستاي گردشگري مصر حركت كرديم و بعد از يكساعت به كوير مصر رسيديم و در طول مسير در مورد كوير مصر و اينكه چرا اسمشو گذاشتن مصر صحبت كرديم .




رسيديم و پياده شديم و دسته جمعي به سمت رملها حركت كرديم . باد خنكي مي وزيد و تا بالاي تپه رفتيم .


بازار عكاسي داغ بود .


آرمين و هديه و فرزانه و سينا و نيما و چند نفر ديگه خيلي جلوتر رفتن و با سوت همراهم ازشون خواستم جلوتر نرن ، آقاي مالكي با اون عكساي خوبش از همه عكس مي گرفت . نرگس خانم هم كلي عكس ازمون گرفت ، هليا به همراه عمه جان هم يه عالمه عكس گرفتن . غزل و زهرا هم با حركات آكروباتيك عكسهاي هنري ميگرفتن . آفتاب يواش يواش پائين ميومد و خنكي هوا بيشتر ميشد و قرار گذاشتيم برگرديم پايين رملها و آتشي برپا كنيم . يونس عزيز زحمت هيزمها رو كشيد و همه رو برگردوند پائين . رسيديم پائين و به كمك احمد رضا و پارسا عزيز آتشي روشن كرديم و همه دورش جمع شديم اولش آتيش كم بود و خانم مدبري منتظر بود كه شعله ها بيشتر بشه .


خلاصه خيلي خوش گذشت و دوستان كلي شادي كردن و بعضي از دوستان هم منتظر چاي هيزمي بودن . دقايقي به سكوت كوير گوش كرديم و به آتش خيره شديم ، حميد از اين سكوت خيلي استقبال كرد . توي اون فضا و هواي خنك چائي هيزمي خيلي چسبيد .
زمان برگشت فرا رسيده بود و به كمك چندتا از دوستان بطري ها و ليوانهاي پلاستيكي رو جمع كرديم و گذاشتيم توي اتوبوس چون قرار داشتيم توي طبيعت هيچ چيزي جز رد پا جا نگذاريم و بعد از جمع كردن زيرانداز و تكاندن آن با كمك شهيد يونس خوش اخلاق ، حدودا ساعت 18:30 بود كه سوار اتوبوس شديم و به سمت خور حركت كرديم و در خور به يك فروشگاه صنايع دستي سر زديم و همسفران بازديد و خريد سوغاتي داشتن و بعد از نيم ساعت توقف به سمت اقامتگاه خوشگلمون برگشتيم .




بعد از صرف شام كه كلجوش و نون خشك محلي و كوكو محلي بود آماده مراسم دورهمي شب يلدا شديم و سفره ي قشنگي با انواع و اقسام خوراكي ها از جمله انار و هندوانه ،‌كدو و لبو ،‌ آجيل ،‌ ژله و ... روي كرسي چيده شد و به همراه موزيك شب يلدا همگي دور كرسي جمع شديم و عكسي دسته جمعي به يادگار گرفتيم و لحظات نابي رو با هم تجربه كرديم و از ديدن رضايت همسفرها خوشحال بودم .




تولد خانم مريم طيطو هم بود بنابراين ترانه تولدت مبارك هم گذاشتيم و مريم خانم شمعها رو فوت كرد بهشون تبريك گفتيم و براي ايشون آرزوي موفقيت كرديم . داوود برادر مريم خانم براي اولين بار بود كه با ما همسفر ميشد و خيلي كم حرف ولي بسيار اجتماعي و دوست داشتني بود . در هنگامي كه دوستان جان مشغول پذيرائي از خودشون بودن گروه موسيقي زنده وارد شدن و با سنتور و دف قطعات زيبا و شادي برامون اجرا كردن و من از ديدن خنده هاي ساسان و ايمان ناخودآگاه لبخند برلبانم مي نشست . آقاي علي مالكي هم از روي پشت بام كلي عكس و فيلم از مراسم گرفت . آخر شب بعد از مراسم دوستان به اتاقهاشون رفتن و مشغول استراحت شدن تا براي فردا آماده باشن .
روز دوم جمعه 29 آذر :
ساعت 7 صبح بيدار شديم و بعد از صرف صبحانه و املتي خوشمزه ساعت از 8:30 گذشته بود كه به سمت روستاي گرمه حركت كرديم و نيم ساعتي طول كشيد تا به گرمه رسيديم و بعد از كمي صحبت در مورد گرمه و ماهي هاي معروف به دكتر فيش دسته جمعي حركت كرديم و از ميان نخلستانهاي گرمه گذشتيم تا به چشمه گرمه رسيديم و به تماشاي دكتر فيش ها نشستيم .




چند تا از دوستان وارد چشمه شدن و منتظر ماهي ها و چند نفري هم رفتن توي محوطه داخل چشمه و كلي عكس گرفته شد و خاطرات تصويري ثبت شد . خانم حسن پور و مادرشون بهجت خانم هم روي تخت ها در نخلستان مشغول لذت بردن از زندگي بودن . نيم ساعتي كنار چشمه بوديم كه يواش يواش چشمه داشت شلوغ ميشد و تورهاي ديگه هم از راه ميرسيدن كه ما جمع شديم و برگشتيم به سمت نخلستان و بعضي از همسفرا ميگفتن چه خوب شد مارو زود آوردين اينجا و گرنه چشمه و ماهي ها رو درست و خوب نميديدم اگه دير ميومديم شلوغ ميشد ،‌ پشت سر ماه حدودا 7 تا تور اومد ولي ما با آرامش چشمه رو ديديم و به سمت اتوبوس برگشتيم توي اتوبوس كلي به موزهاي در دست مسافران يه تور ديگه گير داديم و موزها سوژه شد و كلي خنديديم . رسيديم اقامتگاه و آقاي بهرامي و همسرشون زحمت كشيده بودن چاي سيب ارگانيك آورده بودن ، دم كرديم و نوشيديم و بعد از كمي استراحت ناهار كه خورش قيمه بود آوردن و خورديم آقاي حسيني كه استاد قيمه بود در مورد قيمه اقامتگاه توي اتوبوس كلي با هم صحبت كرديم جاتون خالي قيمه خوشمزه اي بود ، بعد از ناهار خداحافظي كرديم و راه افتاديم براي برگشت به خانه . توي اتوبوس بعد از ساعتي استراحت فضائي شاد ايجاد گرديد و كلي پايدار ماند تا رسيديم انارك كه براي سرويس بهداشتي توقف كرديم و نفسي تازه كرديم و مجددا به راه افتاديم . نوبت پذيرائي با كيك و چاي ، نسكافه بود . پذيرائي انجام شد و به مسير ادامه داديم تا ساعت 20:25 كه به استراحتگاه رسيديم و براي شام و استراحت و ... پياده شديم و حدود يك ساعتي توقف داشتيم . در مسير برگشت كلي مسابقه و سرگرمي داشتيم و اجرا كرديم و با هنرنمائي احمد رضا شروع شد و با مسابقه فكري و قرعه كشي و تعيين برندگان و جوايز به پايان رسيد و اصلا نفهميديم كي رسيديم كرج ... در بخش مسابقه لب خواني حميد رضا عزيز بيشترين تشويق كننده رو داشت و برنده شد . در بخش مسابقه سرگرمي فكري و هوش داوود و آتنا شركت كردند كه در اين بخش برنده اي نداشتيم و در بخش قرعه كشي سفر اولي ها آقاي حسيني انتخاب شد كه به اين عزيزان تبريك عرض ميكنيم .
ساسان ميگفت كاش به اين زودي نمي رسيديم . توي مسير و پل فرديس چندتا از همسفران از ما جدا شدن و ساعت 24 نيمه شب جلوي دفتر البرز من ميعادگاه هميشگي سفرها پياده شديم و خداحافظ گرمي به مانند گرماي روستاي گرمه با هم داشتيم و از هم جدا شديم و آرزو كرديم باز هم همسفر بشيم .
در نهايت با تشكر از كاپيتانهاي محترم آقا فريدون و آقا مصطفي ،‌ همكار عزيزم احمد رضاي عزيز كه خيلي زحمت كشيد و كليه همسفران عزيز و دوست داشتني كه همكاري كردن تا بتونم وظايفم رو به نحو احسن انجام بدم تشکر میکنم و خدا رو شكر ميكنم كه يك سفر خاطره انگيز ديگه به دفتر زندگيمون اضافه شد .

و در نهايت به قول سعدي شيرين سخن : هر كه سفر نمي كند دل ندهد به لشگري ...
خداحافظي

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.100 ثانیه