سفرنامه تور نوش آباد کاشان مورخ 97/1/7

سفرنامه تور نوش آباد کاشان
مورخ 97/1/7
راهنما: وحید شعبانی
با یاد او
در صبح هفتمین روز از بهار نود و هفت شمسی و در حال و هوای نوروز خواب را از چشمانمان پس میگیریم و آماده سفری کوتاه میشویم در کنار یاران جانمان... همه هستند .. سوار بر اتول بزرگ سفیدمان می شویم و دل به جاده رهایی میزنیم .. مقصد نهاییمان عشق است و دلرباییهایش.. ابتدای سفرمان زیر نور ماه طی می شود .. در آستانه طلوع مهر خورشید ، مهتاب رخ نشان میدهد و ما را به یک صبحانه لذیذ فرا می خواند .. در کنار یاران ناشتمان را نوش جان می کنیم و به راه می افتیم .. به رسم مرسوممان جلسه آشناییمان برگزار می شود و همراهان یک به یک از خود می گویند .. حالا شادمانیم از این یاران دلچسب .. ? از قم و کاشان عبور می کنیم و حالا به منزل اولمان رسیده ایم .. نوش آباد ..


.. نماینده ای کهن برای مام وطن.. شهری که دل در گرو خشت دارد و آیینه قلب مردمانش .. ساکنان کویر همیشه یک جور خوبی خوب هستند .. برای دیدار از شهر زیر زمینی ۱۵۰۰ ساله در دل زمین فرو میرویم .. آب انباری بزرگ و خانم راهنما که برایمان از تاریخ آن می گوید .. جانانمان به صف می شوند و وارد دالانهای اسرارآمیز این شهر باستانی می شوند .. به راستی که ایران زیباست و دلربا...


پس از دیدار شهر اویی از کوچه پس کوچه های خاکی شهر عبور می کنیم و چشممان به جمال مسجد عتیق هزار ساله روشن می شود .. کیف می کنیم و عکس میگیریم .. زمان رفتن است .. می رویم .. سر خوش و خرامان ..


قلعه ای بزرگ در برابر دیدگانمان قد علم میکند .. سی زان .. سازه ای خشتی از کران تاریخ .. به قلب دژ میزنیم و یارانمان مشعول سوارکاری می شوند .. یکی بر اشتری و دیگری بر اسب تیزپا .. می رویم .. کاشان .. محله محتشم .. اینجا بوی تاریخ دارد .. خشت هایش زنده اند و با تو سخن می گویند .. گوش جان را تیز کن .. می شنوی .. خانه تاریخی نگین در قلب محله محتشم قرار دارد .. همسفران از دیدار خانه ذوق زده هستند و با یادگاریهایش عکس می گیرند .. ناهار لذیذی را نوش جان می کنیم و میرویم برای دیدار خانه های تاریخی کاشان .. کمی در دل خنکای ساباط بزرگ محله تن می آساییم و میرویم .. خانه عباسیان .. شاهکار معماری خانه های تاریخی به جا مانده از دوران قاجار .. به هر سوراخش سرکی می کشیم و از عجایبش برای یارانمان می گوییم .. از اتاق عقد تا اتاق خواستگاری ..








کمی هم در سردابه روحمان را خنک می کنیم و میرویم برای دیدار از عروس دلربای شهر کاشان .. باغ فین .. این باغ ایرانی ریشه در آیینها و اعتقادات مردم ایران دارد .. آن جایی که آب مقدس است و زاینده .. ای کاش امروز هم بود .. از امیر کبیرش می گوییم تا سروهای تاریخیش .. یعقوب لیث تا شیخ بهایی .. حوض جوشش تا کوشک و شتر گلویش .. حال نوبه رفتن است .. به سمت کرج به راه می افتیم .. در راه شادیم و پر جنب و جوش .. توقفی هم در مهر و ماه داریم و دیگر هیچ .. دوباره به مبدا مان باز میگردیم .. اما به راستی سفر مبدا و مقصد ندارد ، همانگونه که آغاز و پایان هم ندارد .. تا دوباره بدرود ..