× تصاویر و سفرنامه تورهای تابستان 96

سفرنامه تور مراغه و مهاباد مورخ 15 الی 96/6/18

بیشتر
6 سال 7 ماه قبل - 6 سال 7 ماه قبل #1772 توسط travelloug
سفرنامه تور مراغه و مهاباد
مورخ 15 الی 96/6/18
راهنما: وحید شعبانی




آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

غروب دل انگیز روز ۱۵ شهریور ۹۶ بار و بندیل سفر را بسته ایم و آماده ایم تا دل به دریای جاده ها بزنیم. اتوبوس خاطره انگیز آقای بیگدلی جلوی درب البرز من ایستاده است و مسافران یک به یک سوار می شوند و می رویم.
اول راه ترافیک کمی ما را می ترساند اما خب کمی جلوتر دیگر اثری از ترافیک نیست. به رسم همیشه معارفه ای به راه می اندازیم و این بار بسیاری از شخصیت های کارتونی را به خانه بخت می فرستیم و احتمالا از این اشخاصی مانند دکتر ارنست ، هاچ و سوباسا اوزارا نیز با ما هم سفر شوند . بعد از معارفه توقفی در الماس برای شام داریم و سپس به راهمان ادامه می دهیم . به تاریکی شب رسیده ایم . سکوت همه جا را فرا گرفته . همسفران به خواب رفته اند و گویی در جهان دیگری سیر می کنند. کم کم ماه و خورشید جایشان را بهم می دهند و روز پدیدار می شود.
هشترود شهری کوچک در آذربایجان شرقی اولین توقفگاه ماست. جلوی تالار ماهان می ایستیم تا آقای اکبرپور از راه برسد . داخل می شویم و صبحانه محلی لذیذی نوش جان می کنیم . خودمان را آماده می کنیم برای یک پیاده روی دلچسب و سنگین .









برفراز دره ای زیبا ایستاده ایم و در آنسوی دره بر فراز قله ای پرشکوه قلعه ضحاک خودنمایی می کند .‌ به راه می افتیم . جاده ای پر فراز و نشیب را پشت سر می گذاریم . از میان رودخانه عبور می کنیم و از پله های سنگی بالا می رویم تا هر چه بیشتر به شکوه و جبروت تاریخ کشورمان پی ببریم.






حال بر بلندای قله ایستاده ایم و چهارتاقی پر شکوه اشکانی ساسانی در پیش نظرمان خودنمایی می کند . از ضحاک می گوییم و تاریخ اساطیری ایران زمین.






آقای طهماسبی برایمان چایی می ریزد و به زبان شیرین ترکی برایمان می خواند . کمی سکوت می کنیم و ... مهندس این سکوت شما تمام نشد. انفجار خنده و بازگشت به سمت هشترود.
در راه بازگشت همه متعجبیم که چطور راه به این سختی را طی نموده ایم . دوباره به رستوران ماهان برمی گردیم و ناهار دلچسب نوش جان می کنیم و می رویم برای بازدید از شهر زیبای مراغه. باغشهر آذربایجان . استراحت کوتاهی در هتل آلیانس می کنیم و رهسپار دیدار از گنبد سرخ می شویم .






گنبد را می بینیم و از اینجا به بعد آقای عباس زاده همراه ما می شوند برای دیدار از رصدخانه مراغه. بازمانده ای از خواجه نصیرالدین طوسی .






گنبدی بزرگ مربوط به دوران معاصر و بقایای ساختمانی از دوران سلجوقی. عکسهای مان را می گیریم و در آستانه غروب خورشید به دیدار پرستشگاه صخره ای مراغه می رویم.



با قدمتی در حدود هزاره اول پیش از میلاد . دالان های پیچ در پیچ دارد و حفره های زیرزمینی . قربانگاه دارد و غربتی عجیب که بر دلمان می نشیند . دیگر هوا تاریک شده است و باید برویم . کنار رودخانه زیبای صوفی چای و در جوار گنبد غفار یه ایستاده ایم و مشغول خوردن بستنی تولد آقای حسینی عزیز هستیم . از اینجا هر کس به سمتی از شهر می رود و ما هم برای استراحت به هتل می رویم . شب ، سکوت و استراحت .







صبح روز دوم را با سرقت آغاز می کنیم . گلابی ، سیب کال ، به کال ، انگور سفید و انواع دیگر از میوه های کال حاصل سرقت ما از باغ مجاور هتل است. از هتل خارج می شویم و به سمت مهاباد حرکت می کنیم .
در نزدیکی مهاباد بر سر سه راهی برهان از اتوبوس پیاده می شویم و سوار بر مینی بوس های آقای طاهری و انوشه می شویم و با سرعت ۲۸ کیلومتر بر ساعت رهسپار دیدار از غار سهولان می شویم . بعد از کلی خوش و بش به دهانه غار می رسیم .






از پله های غار پایین می رویم و کمی از غار می گوییم و بعد به سمت مسیر آبی غار می رویم. جلیقه های نجات را برتن کرده ایم و آماده سوار شدن بر قایق های ۸ نفره هستیم . دل به آب می دهیم و چرخی در درون غار می زنیم . کلی با قایق های دیگر شوخی می کنیم و حتی عمو محسن را با آب تهدید می کنیم که خلاصه منصرف می شویم ?
با کبوتران چاهی غار خداحافظی می کنیم و دوباره به سمت اتوبوس باز می گردیم . بعدازظهر قرار است سورپرایز برای همسفران داشته باشیم و کلی کارهای محرمانه انجام می دهیم . به هتل تارا می رویم برای صرف ناهار. ناهار را می خوریم و بعد از لختی استراحت به سمت سورپرایزمان می رویم . دوباره مینی بوس و اینبار رهسپار دیدار از تالاب بین‌المللی کانی برازان می شویم .






یکی از معروفترین تالاب های پرنده نگری ایران که متاسفانه ظاهر کم آب و پریشانی دلمان را به درد می آورد. در ابتدای گروهی نوازنده کرد به استقبالمان می آیند و کلی کیفورند می شویم از ساز و آوازشان .






حمید بیگدلی هم برایمان سنگ تمام می گذارد . به کنار ساختمان تالاب که به نام قهرمان فداکار محیط زیست امیرارسلان پیروتی نامگذاری شده می رویم و آقای آسو سلیمان پور برایمان از فعالیت های گسترده پرنده نگری در این منطقه می گوید . بعد هم آشی محلی می خوریم و سکوت کنار تالاب روحمان را جلا می بخشد .






عکسی می گیریم و چند قدمی هم از داخل روستای زیبا و کردنشین خورخوره عبور می کنیم . روستای لک لک ها. گاو میش ها و رودخانه افسرده مهاباد . کمی هم با پشه ها می جنگیم و می رویم. به هتل می رویم و کمی استراحت می کنیم . ساعت ۱۰:۳۰ به رستوران می آییم تا جشن تولد بگیریم برای بیتا و آقای خالقی و امیر حسین . شمعی فوت می کنند و کیکی می برند و کیکی می خوریم .



سری هم به بازار مهاباد می زنیم و از خستگی بیهوش می شویم . صبحانه را خورده ایم و آماده رفتن هستیم .
من و عمو محسن در حال حساب کتاب هستیم و آقای نوروزی بسیار شیک ما را جا می گذارد و می رود. این هم از عواقب لیدر شدن ? سوار می شویم و شاد وخندان به طرف مراغه باز می گردیم .






از آرامگاه اوحدی مراغه ای و موزه ایلخانی بازدید می کنیم و سریع به طرف هشترود حرکت می کنیم .
پیچ و تاب جاده را پشت سر می گذاریم و دوباره به هتل ماهان می رسیم . یک دور کامل . از شانسمان در تالار مراسم عروسی برقرار است و گاز قطع است و آب نیز قطع می شود . به سختی ناهار را می خوریم و به طرف اتوبان زنجان حرکت می کنیم . در راه برگشت مسابقه اول را خانم سیرانی پس از کش و قوس های فراوان می برد ? چند توقف کوتاه هم داریم و دوباره به مسیرمان ادامه می دهیم . در مسابقه بعدی شاهد ظهور یک پدیده می باشیم. کیارش که حتی برایمان از اجداد غارنشینمان نیز حرکاتی اجرا می کند. با احترام جایزه را به پارمیس کوچولو و کیارش می دهیم .
کمی از سفر می گوییم و خوشی هایش ... در باورمان نیست که سفر به آخر رسیده است . آنقدر خوبیم که نمی دانیم چه زمان به چراغ های روشن شهر خودمان رسیده ایم . سفر خاصیتش اینست. فراموشی...
اینجا البرز من است و جمله ای که در ذهنمان خود را پیچ و تاب می دهد. سفر پایان ندارد ...
Last edit: 6 سال 7 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.110 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک