× تصاویر و سفرنامه تورهای تابستان 96

سفرنامه تور آبشار اسپه او مورخ 23 الی 96/6/24

بیشتر
6 سال 7 ماه قبل - 6 سال 7 ماه قبل #1777 توسط travelloug
سفرنامه تور آبشار اسپه او
مورخ 23 الی 96/6/24
راهنما: پویا ملاحسنی





چهار سال پیش بود که برای اولین برای پا در خنکای آب رودخانه نکا رود گذاشتم. جنگل انبوه و درخت های سر به فلک کشیده و چتر سبز آن ها روی رودخانه ی پهن و وسیع و زیبا پیاده روی را لذت بخش تر از همیشه می کرد. در میانه راه رودخانه آبشاری زیبا و خجالتی پنهان شده در انبوه درخت ها هم که عیش آدم را کامل می کرد تا حسابی در کنارش با روح طبیعت یکی بشی...
به یاد سال های قبل شال و کلاه کردیم و با همسفران البرزمن راهی جنگل های هزارجریب شدیم تا بار دیگه آبشار اسپه او را از نزدیک ببینیم.
پنجشنبه شب سفر آغاز شد و معارفه مثل همیشه باعث شد تا بیشتر با هم آشنا بشیم. کمی شوخی و بازی و بالاخره خواب...
هوا تازه روشن شده بود که به منطقه هزارجریب رسیدیم و آماده شدیم برای پیاده روی جنگلی. اما...












از درخت ها هیچ خبری نبود... فقط جاده ای خاکی و تنه ی درخت های به هلاکت رسده به چشم می خورد... در اون صبح زیبای جنگلی و تلالو اولین نورهای خورشید دیدن این صحنه آب یخی بود روی ما...
کنار رود نکا مسیرمون رو ادامه دادیم و در بین قبرستان درخت ها صبحانه رو نوش جان کردیم...



هرچه بیشتر می رفتیم ، بیشتر به عمق فاجعه قتل عام جنگل پی می بردیم.... پرنده هایی که روی شاخه های درخت های قطع شده بالا و پایین می رفتند و مرثیه ی جنگل رو می خواندند...
مسیری جنگلی ای که زمانی نور خورشید به سطح خاکش نمی رسید حالا بیابان شده بود به بهانه ساختن سد عملی که تو دنیا منسوخ شده و تبعات زیست محیطیش بسیار پر هزینه و سنگین خواهد بود ...
پا درون رود گذاشتیم و به امید پایان این قتلگاه تا کناره ی آبشار رفتیم ولی آبشار هم از این ویرانی در امان نمانده بود ...












آبشار طبقاتی و زیبای اسپه او همچنان جاری بود و زیبا اما در پایین دست آبشار درخت های انجیلی ای که با ریشه های گره کرده ی خود در پای آبشار زیبایی اون رو دوچندان کرده بودند همه بریده شده بودند...
از آبشار بالا رفتیم و با باقی مانده اون عکس یادگاری گرفتیم... عده ای از همسفرها هم تن رو به آب خنک آبشار زدند و حسابی سر کیف آمدند...






برای ناهار به سختی سایه ای پیدا کردیم و بعد از ناهار چای آتشی با طعم چای کوهی و آویشن نوش جان کردیم..... لحظاتی سکوت کردیم و به آواز باد که در بین برگ درخت ها می رقصید گوش سپردیم ...
وقت رفتن از پای آبشار بود... ظهر بود و هوا گرم و هیچ بهانه ای برای اینکه تن رو به آب رود نسپاریم وجود نداشت...
پس توی راه کمی آب بازی کردیم تا گرمای خورشید به تنمون بچسبه..... چهار عنصر رو به تنمون راه داده بودیم... آب و باد و خاک و آتش....
هنوز پیاده روی ادامه داشت که حمید بیگدلی با تراکتور از راه رسید و همه ما خوشحال هر طور که شده خودمون رو در اون جا کردیم و بقیه مسیر برگشت رو تا اتوبوس تراکتور سواری کردیم...



در اتوبوس شربت بیدمشک بعد از جنب و جوش زیاد حالمون رو جا آورد و بازی و شوخی و خاطرات نوستالژی دهه 70 کیفمون رو کوک کرد.... از کویر گفتیم و از حال و هوای سفرهای پاییزی...
شب و خواب و جاده و آبی....
و بالاخره سفرمان به پایان رسید و می دانیم ما جزو آخرین کسانی بودیم که از آبشار اسپه او بازدید کردیم... نمیدونم دیگه دیر شده یا نه ولی امیدوارم این فجایع یک روزی به پایان برسه و انسان زیاده خواه کمی صبر بکنه و تامل کنه که لازمه این طور دیوانه وار به جان طبیعت بیوفته یا نه....
خیلی ممنون از زحمات همکاران خوبم نیما و خانم فرزام و به امید دیار شما دوستان در سفرهای آینده...
Last edit: 6 سال 7 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.140 ثانیه