- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه تورهای بهار 95
- سفرنامه جنگل و غار دیورش مورخ 95/3/28
×
تصاویر و سفرنامه تورهای بهار 95
سفرنامه جنگل و غار دیورش مورخ 95/3/28
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
7 سال 10 ماه قبل - 7 سال 10 ماه قبل #1529
توسط travelloug
سفرنامه جنگل و غار دیورش مورخ 95/3/28 was created by travelloug
سفرنامه جنگل و غار دیورش
مورخ 95/3/28
راهنما: شهام نخبه زعیم
اواخر خرداد ماه سفري مهيج در انتظار من و همسفرهامون بود بدون اينكه بدونيم چه روز خوبي انتظار ما است .
جمعه ساعت ٥ صبح با تاخير چند دقيقه اي خانم سليماني سفرمون آغاز شد .
صبح زود بود و بعد از معرفي كوتاه خودم زماني و به استراحت همسفرهامون اختصاص داديم تا برسيم رستوران و صبحانه رو بخوريم .
يكساعتي زمان برد تا رسيديم رستوران ، جايي كه غذا هاي لذيذ انتظارمونو ميكشيدن . انواع املت ها ، تخم مرغ نيمرو و سوسيس . پنير و كره و مربا و ....
صبحانه رو خورديم . حالا ديگه كم كم حالمون جا اومد و سوار ماشين شديم و رفتيم به سمت اتوبان رشت ، تو مسير همسفرهامون خودشونو معرفي كردن و از كار ها ، يا بهتره بگيم شا كارهاي زندگيشون برامون گفتن .
(البته يادم رفت بگم كه تو رستوران بوديم كه دوستان خانم سليماني كه خواب مونده بودن تازه بيدار شده بودن و تصميم گرفتن با ماشين به جمع ما اضافه بشن !)
خوب بريم ادامه داستان :
تو منجيل توقف كرديم تا خريدي انجام بديم ، اونجا هم دوستان خانم سليماني كمي دير اما پر نشاط به جمع ما اضافه شدن
سپس به طرف رستم آباد رفتيم و از اونجا هم وارد جاده فرعي ديورش شديم ، جاده اي در دل جنگلهاي گيلان ، از پيچ و خم هاي جاده گذر كرديم تا رسيديم به روستا و از اونجا كوله به دوش مسير و ادامه داديم .
ابتدا از كنار شالي زارها گذشتيم و بعد ماهي سراي بزرگي كنار ما پديدار شد و با پشت سر گذاشتن اون وارد جنگل ها شديم
هواي مطبوع و نغمه پرنده ها با مناظر جنگل در هم آميخته شده بود ، ما هم سر خوش از اين همه زيبايي راه خودمونو ادامه داديم . بعد از حدود يك ساعت پياده روي كنار رودخانه اتراق كرديم و وسايلمونو گذاشتيم اونجا از اونجا به بعد من و بيشتر همسفرهامون به سمت غار رفتيم و بعضي از همسفرهامونم تصميم گرفتن اونجا بمونن و استراحت كنن
وحيد شعباني هم اونجا بود و زحمت درست كردن آتش و كشيد .
مسير غار كمي سخت تر بود تو مسير هم يكي از محلي هاي اونجا كه آقاي مسن بود مارو همراهي كرد .
همه همسفرهامون اومدن و با هم وارد غار شديم كمي كه پايين تر رفتيم حوضچه آب نمايان شد . آب سر و دنياي تاريك غار چيزي بود كه انتظارشو ميكشيديم ....
بعضي از دوستانمون ترجيح دادن كنار آب بمونن ولي بقيه وارد آب شدن ، بعد از عبور از حوضچه آب سرد به يك خشكي ميرسيديم كه از اونجا به بعد ديگه امكان پيش روي نداشتيم .
سكوتي كرديم در دل غار تاريك ! بعد ديگه وقت برگشت بود و دوباره آب سرررررررررد .
ولي اينبار ديگه تعلل كمتري كرديم و با شنا در آب عرض حوضچه طي شد .
به بيرون اومديم و نور كم كم پديدار شد و به تاريكي غلبه ميكرد .
بعد يه بازديد سريع هم در غار خفاش ها داشتيم و سپس برگشتيم به محل اتراق .
اونجا چايي آتشي آقا وحيد انتظارمونو ميكشيد.
چاي و خورديم و رفتيم تو رودخانه و يه آب بازي حسابي كرديم .
بعد كه حسابي گرسنه شديم ديگه وقت نهار بود . نهار و خورديم و استراحتي كرديم و وسايل جمع كرديم . حركت به سمت ماشين .
رسيديم به ماشين و چند دقيقه اي طول كشيد تا كاپيتان و پيدا كنيم كه رفته بود داخل جنگل تا استراحتي بكنه .
تو راه برگشت هم كلي با هم گفتيم و خنديديم و شاد بوديم .
حدود ساعت ١٠ شب هم رسيديم كرج ....
اميدوارم به همه خوش گذشته باشه ....
به اميد ديدار !35
مورخ 95/3/28
راهنما: شهام نخبه زعیم
اواخر خرداد ماه سفري مهيج در انتظار من و همسفرهامون بود بدون اينكه بدونيم چه روز خوبي انتظار ما است .
جمعه ساعت ٥ صبح با تاخير چند دقيقه اي خانم سليماني سفرمون آغاز شد .
صبح زود بود و بعد از معرفي كوتاه خودم زماني و به استراحت همسفرهامون اختصاص داديم تا برسيم رستوران و صبحانه رو بخوريم .
يكساعتي زمان برد تا رسيديم رستوران ، جايي كه غذا هاي لذيذ انتظارمونو ميكشيدن . انواع املت ها ، تخم مرغ نيمرو و سوسيس . پنير و كره و مربا و ....
صبحانه رو خورديم . حالا ديگه كم كم حالمون جا اومد و سوار ماشين شديم و رفتيم به سمت اتوبان رشت ، تو مسير همسفرهامون خودشونو معرفي كردن و از كار ها ، يا بهتره بگيم شا كارهاي زندگيشون برامون گفتن .
(البته يادم رفت بگم كه تو رستوران بوديم كه دوستان خانم سليماني كه خواب مونده بودن تازه بيدار شده بودن و تصميم گرفتن با ماشين به جمع ما اضافه بشن !)
خوب بريم ادامه داستان :
تو منجيل توقف كرديم تا خريدي انجام بديم ، اونجا هم دوستان خانم سليماني كمي دير اما پر نشاط به جمع ما اضافه شدن
سپس به طرف رستم آباد رفتيم و از اونجا هم وارد جاده فرعي ديورش شديم ، جاده اي در دل جنگلهاي گيلان ، از پيچ و خم هاي جاده گذر كرديم تا رسيديم به روستا و از اونجا كوله به دوش مسير و ادامه داديم .
ابتدا از كنار شالي زارها گذشتيم و بعد ماهي سراي بزرگي كنار ما پديدار شد و با پشت سر گذاشتن اون وارد جنگل ها شديم
هواي مطبوع و نغمه پرنده ها با مناظر جنگل در هم آميخته شده بود ، ما هم سر خوش از اين همه زيبايي راه خودمونو ادامه داديم . بعد از حدود يك ساعت پياده روي كنار رودخانه اتراق كرديم و وسايلمونو گذاشتيم اونجا از اونجا به بعد من و بيشتر همسفرهامون به سمت غار رفتيم و بعضي از همسفرهامونم تصميم گرفتن اونجا بمونن و استراحت كنن
وحيد شعباني هم اونجا بود و زحمت درست كردن آتش و كشيد .
مسير غار كمي سخت تر بود تو مسير هم يكي از محلي هاي اونجا كه آقاي مسن بود مارو همراهي كرد .
همه همسفرهامون اومدن و با هم وارد غار شديم كمي كه پايين تر رفتيم حوضچه آب نمايان شد . آب سر و دنياي تاريك غار چيزي بود كه انتظارشو ميكشيديم ....
بعضي از دوستانمون ترجيح دادن كنار آب بمونن ولي بقيه وارد آب شدن ، بعد از عبور از حوضچه آب سرد به يك خشكي ميرسيديم كه از اونجا به بعد ديگه امكان پيش روي نداشتيم .
سكوتي كرديم در دل غار تاريك ! بعد ديگه وقت برگشت بود و دوباره آب سرررررررررد .
ولي اينبار ديگه تعلل كمتري كرديم و با شنا در آب عرض حوضچه طي شد .
به بيرون اومديم و نور كم كم پديدار شد و به تاريكي غلبه ميكرد .
بعد يه بازديد سريع هم در غار خفاش ها داشتيم و سپس برگشتيم به محل اتراق .
اونجا چايي آتشي آقا وحيد انتظارمونو ميكشيد.
چاي و خورديم و رفتيم تو رودخانه و يه آب بازي حسابي كرديم .
بعد كه حسابي گرسنه شديم ديگه وقت نهار بود . نهار و خورديم و استراحتي كرديم و وسايل جمع كرديم . حركت به سمت ماشين .
رسيديم به ماشين و چند دقيقه اي طول كشيد تا كاپيتان و پيدا كنيم كه رفته بود داخل جنگل تا استراحتي بكنه .
تو راه برگشت هم كلي با هم گفتيم و خنديديم و شاد بوديم .
حدود ساعت ١٠ شب هم رسيديم كرج ....
اميدوارم به همه خوش گذشته باشه ....
به اميد ديدار !35
Last edit: 7 سال 10 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
- reza251
- بازديد كننده
7 سال 10 ماه قبل - 7 سال 9 ماه قبل #1534
توسط reza251
Replied by reza251 on topic سفرنامه جنگل و غار دیورش مورخ 95/3/28
جنگل و غار دیورش با طبیعت دیدنی و شگفت انگیز در حوالی روستای دیورش می باشد . این روستا جز بخش رحمت آباد از شهرستان رودبار زیتون در استان گیلان است و در مسیر قله معروف درفک قرار گرفته است . جنگل دیورش دارای چشم انداز مرتفع و دره هایی با جنگلهای انبوه و متراکم است که از تپه های بلند مشرف به جلگه و رشته کوه های بلند گسترش یافته است . رودخانه های متعدد، چشمه سارهای بزرگ، آبشار زیبا و پوشش گیاهی رنگارنگ و مناظر بدیع و دلپذیر از ویژگی های این محدوده جنگلی است که چشم اندازهای شگرفی را به نمایش گذاشته است.
Last edit: 7 سال 9 ماه قبل by alborzAD.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.185 ثانیه