× تصاویر و سفرنامه های تور های تابستان 97

سفرنامه تور جنگل پلنگ دره مورخ 97/5/19

بیشتر
5 سال 8 ماه قبل - 5 سال 8 ماه قبل #1975 توسط travelloug
سفرنامه تور جنگل پلنگ دره
مورخ 97/5/19
راهنما: محمدرضا زمان فر


سفر کن ...چون گوگل نمیتونه پاسخ همه سوالاتت رو به زندگی بده . ما طبیعت دوستان وقتی به آخر هفته نزدیک میشیم انگار یه زنگی داخل ذهنمون به صدا در میاد که دیگه شهر و کار و... بسه نوبت طبیعت شده زنگ زنگه طبیعته . با تمام خستگی های طول هفته جمعه صبح زود از آغوش تخت خواب بلند شدیم و به میعاد گاه البرز من آمدیم . نیمی از یاران که بسیار وقت شناس بودن آمدن و نیمی دیگر هم تهران البته با کمی تاخیر به ما پیوستن و با کامل شدن همه یاران دل به جاده سپردیم . ابتدای سفر کمی به خواب و استراحت گذشت ، تا رستوران امین . صبحانه دل پذیری نوش جان کردیم و تازه برنامه ها شروع شد . از خودمان گفتیم و...
لیدر محلی مان هم زیر آب با کلی انرژی های مثبت به ما پیوست و کمی جلوتر مینیبوس ها منتظر بودن. سوار بر مرکب های جدید از دل یکی بکر ترین جنگل های باستانی ایران گذشتیم تا به ابتدای رودخانه رسیدیم . دل جان به آب روان سپردیم و قدم زنان به اعماق زیبای جنگل رفتیم .












وقتی به اولین حوضچه رسیدیم چند نفری از یازان طاقت از دست دادند و درون آب پریدن و این تازه شروع ماجرا بود .


با یاران بخ سمت آبشاری مخفی رفتیم که همین گوشه کنار ها مخفی شده بود تا دست هر کسی بهش نرسد، از آب خنکش کمی نوشیدیم و کتری ها را هم پر کردیم و به محل کمپ رسیدیم .بی درنگ زیر انداز ها پهن شد کوله ها زمین گذاشته شد و به سمت آب بازی رفتیم .








آسمان هم به یاری ما آمد و بارانی بسیار دلپذیر شروع شد .آب بازی در باران تجربه بسبار خوبی بود مخصوصا بعضی ها که داخل آب نمی‌آمدند و ما مجبور بودیم برای به انجام رساندن رسالتمان دنبالشان برویم که روشنایی ببخشیم که این بار زحمت روشنایی بخشیدن به این دوستان افتاد گردن آسمان .









به کمپ برگشتیم چای آتشی دبشی هم در کنار نهار نوش جان کردیم و به سوی مینی‌بوس ها.





با جنگل هایی که یکی از ارزشمندترین میراث ایرانمان است و این روز ها بسیار مظلوم واقع شدند و مورد کم لطفی مسولین و هم وطنان قرار گرفتند خداحافظی کردیم. مسیر برگشت سراسر شادی و مسابقه بود ترافیک هم در میان مسیر برای این مه یاران بیشتر کنار هم بمانند به استقبالمان آمد.
‌دیگر چیزی نمانده بود که به تهران برسیم به امید شکوه ایرانمان همه یک صدا نوای ای ایران را سر دادیم. در تهران عده ای از همراهان را بدرود گفتیم و به سوی البرز آمدیم . جاده های آشنا خبر از به پایان سیدن یک روز خوب میداد و دوباره میعاد گاه البرز من ...
((سفر آغاز راهیست که پابان ندارد))
با تشکر از تمام یارانی که در یک وز عالی با کلی خاطرات بی نظیر هم راهم بودند و همکار عزیز خانم فتانه شکاریان بابت زحمات بی دریغش . دلتون همیشه شاد و لبتون همیشه خندان ...
Last edit: 5 سال 8 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.100 ثانیه