× تصاویر و سفرنامه های تور های تابستان 97

سفرنامه تور آبشار آلوبن مورخ 97/4/15

بیشتر
5 سال 9 ماه قبل - 5 سال 9 ماه قبل #1944 توسط travelloug
سفرنامه تور آبشار آلوبن
مورخ 974/15
راهنما: شاهین جهانپور

در نیمه دوم تیرماه سال یک هزار و سیصد و نود و هفت در محل مشخص (جلو درب دفتر البرز من) سفر خودمان را به دل جنگل های انبوه هیرکانی شروع کردیم . در این سفر امیر گوهرشناس یار و همراه من بود . در سفر ما دو خانواده بزرگ و بسیار دوست داشتنی داشتیم که دقایقی زمان برد که این دوستان جای مناسبی برای خود پیدا کنند که البته گذشت بعضی از دوستان قابل تقدیر بود.
بعد از استراحتی کوتاه به محل صرف صبحانه رسیدیم و حال فرصتی بود تا به شکم هایمان برسیم و همسفران پس از صرف صبحانه به گرفتن عکس دسته جمعی پرداختند و سوار بر ماشین شده وبه راه خود ادامه دادیم .



مثل همیشه رسیدیم به مراسم معارفه که همسفران با هم بیشتر از پیش آشنا بشوند و با همه و نحوه اسم گذاری شان آشنا شدیم درمیان جمع یاران دوستان زیادی فرهنگی بودند که با خاطرات خوششان لذت سفر را چند برابر کردند . پس از اتمام معارفه و خوش و بش های دوستانه در امام زاده هاشم توقفی داشتیم، سپس به سمت نیسان ها رفته و در جوارشان عکسها یی به یادگار گرفته و سوار بر نیسان از تماشای مناظر بکر و زیبای طبیعت لذت بردیم .



سپس به ابتدای مسیر پیاده روی رسیده و راه آبشار را پیش گرفتیم و در بین مسیر من و امیر با درب کتری همسفران را خیس میکردیم تا دمای بدنشان پایین بیاد و خنک شوند .











پس از گذر از رودخانه به جنگل های بکر و دست نخورده هیرکانی رسیدیم و قدمی در این طبیعت خاص و دلنشین زدیم تا به آبشار آلوبن رسیدیم ...


پس از برپایی بساط چای و محل استراحت همسفران به بالای آبشار رفتیم و حسابی آب بازی کردیم و توی این گرمای تابستان دلی از عزا درآوردیم . و پس از یک آب بازی مفصل به سمت محل استراحت رفتیم و با چای ذغالی و کلوچه از مسافران پذیرایی شد .




















کم کم صدای شکم هایمان به گوش میرسید که به سمت خانه عظیم رهسپار شدیم ...
در این خانه باصفا به صرف ناهاری خوشمزه پرداخته و چرت کوتاهی زدیم . با یک چای دبش سرحال آمده و سوار بر نیسان ها به سمت اتوبوس راهی شدیم .


در کنار اتوبوس تراکتوری قدیمی خودنمایی میکرد که نظربسیاری از همسفران را به خود جلب کرده بود تا عکسهایی به یادگار با آن بگیرند . سپس از آقا عظیم تشکر کرده و به سمت منجیل و خرید کلوچه و زیتون‌ها روانه شدیم و مورد نوازش بادهای معروف منجیل قرار گرفتیم .
و در آن جا هم گروه ( 13 تایی ) ما را به بستنی مهمان کردند . در طول مسیر همسفران به شادی و بازی پرداختند و ماهم برای از بین بردن خستگی شان از آنها با چای و نسکافه پذیرایی کردیم . نوبت به مسابقه رسید که آقای محمد رضا با اجرای زیبای که داشت نفر اول و پدر پارسا هم نفر دوم در این بازی شدند .
کم کم مناظر اطراف ندای رسیدنمان به کرج را میداد و ما مجبور به خداحافظی با دوستان جان بودیم ... به نظر من برای گشتن و دیدن ایران زیبا نباید فرصتی را از دست داد پس به امید سفرهای بعدی ... .

شاهین جهان پور
Last edit: 5 سال 9 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.117 ثانیه