سفرنامه تور غار یخ مراد مورخ 92/11/4 (هارمونی)

سفرنامه تور غار یخ مراد(هارمونی)
مورخ 92/11/4
راهنما: پویاملاحسنی

یک بار دیگه با برو بچه های با صفا و با حال مبلمان هارمونی همسفر شدیم و این بار قصد کردیم تا از غار یخ مراد این زیبای تاریک یخ آلود دیدن کنیم.... !5
از اونجا که بچه های هارمونی همه سحرخیز هستند این سری قرار شد بی خیال صبحانه بشیم وبه جاش بچه ها یک ساعت دیرتر آماده حرکت بشوند. !41 ساعت 8 بدون تاخیر (فقط نگار کمی از بقیه دیرتر اومد) ماشین حرکت کرد و دوستان از همون اول مسیر با خوندن ترانه و شعر و آهنگ های قدیمی محیط گرم و دوست داشتنی داخل ماشین رو به آتش کشیدند!!! !23
قرار شد به نوبت همه دوستان یک آهنگ بخونند و ماشالله همه هم خوندند چه خوندنی... از چلو کباب کوبیده و برگ گرفته تا جیران و پشیمانم و... !10
مسیر رفت با سرگرمی و آواز خیلی زود به انتها رسید و آماده شدیم تا پیاده روی خودمون رو به سمت غار شروع کنیم... !55
هوای کوهستان سحر آمیز و وهم انگیز بود. کوهستان برفی و دره های عمیق و آسمونی که هم ابر بود و هم آفتاب هم مه آلود بود و هم برفی ...
نزدیک رودخونه کمی اتراق کردیم و چایی و بیسکوییت خوردیم که حسابی چسبید



دوستان بیش فعال هارمونی در این بین شیب ملایمی پیدا کردند و و با لایکو های مرغوب و درجه یک هارمونی شروع به سر خوردن روی برف کردند....









بعد از کمی تفریح و پیاده روی به دهنه غار رسیدیم و بند کفش ها رو محکم کردیم و کلاه ایمنی هامون رو هم سرمون گذاشتیم و چراغ ها رو روشن کردیم و زدیم به دل تاریک غار ...
قندیل های یخی رویایی و زیبای غار نفس ها رو توی سینه حبس میکردند بین قندیل ها چند لحظه ای نشستیم و سکوت کردیم تا به موسیقی زیبای طبیعت که به وسیله قطره های آب بوجود آمده بود گوش کنیم بعد از سکوت سهیل زحمت کشید آهنگ زیبای گلنار رو داخل غار خوند که بسیار عالی بود....









خلاصه بعد از سکوت و قندیل و خوردن سر به صخره ها و و عبور از دالان های بسیار به بیرون غار برگشتیم و دوباره به جون شیب کوه افتادیم و حسابی سرسره بازی کردیم ...






بعد از این همه جست و خیز دیگه همه گشنه بودند و اینجا بود که یکی از اتفاق های جالب این سفر افتاد ، آش داغ هیزمی در برف و سرمای کوهستانی که همسفرها از قبل تدارک دیده بودند و مخصوصا خانم گیلدا و سحر براش زحمت زیادی کشیده بودند. جاتون خالی چه آشی!!! پر از نعنا داغ و پیاز داغ و کشک و رشته و غیره.... خیلی چسبید..



بعد از آش سوار ماشین شدیم و در مسیر برگشت هم مسابقه پانتومیم اجرا کردیم که دوستان آخر ماشین به شدت ضعیف بودن و با اختلاف بسیار بردیمشون... !40
بین راه هم آقا مرتضی زحمت کشیدند برای همه بچه ها بستنی خریدند که دستشون واقعا درد نکنه.... !35
خیلی زود هم این سفر به پایان رسید و چیزی که باقی موند لبخند و خاطرات خوش و دوستان جدید بود امیدوارم باز با شما همسفر بشم ممنون از همگی و به امید دیدار مجدد !24