سفرنامه تور ییلاق ماسال و اولسبلنگاه مورخ 22 الی 96/4/23

سفرنامه تور ییلاق ماسال و اولسبلانگاه
مورخ 22 الی 96/4/23
راهنما: نیما افشاری



با نزدیک شدن به میانه تابستان و گرمای تموز ، حضور در ییلاقات بهترین گزینه سفر است.
از میان این همه ییلاقات البرز ؛ ییلاقات ماسال و اولسبلانگاه یکی از چشم نوازترین جاهایی هست که می توان آخر هفته رو از آرامش و شکوه طبیعت پر کرد.

برنامه ازین قرار بود که :
ما صبح روز ۵شنبه حدود ساعت ۵ عازم سفر شدیم و طبق معمول بعد از حدود۲ ساعت در یکی از بهترین توقفگاه ها برای صبحانه مستقر شدیم و بعد از حدود ۱ ساعت صرف صبحانه به مسیر ادامه دادیم و با شروع معارفه کم کم همسفران دیدگاه های طنز و هیجان انگیز خودشون رو می گفتند.
بعد از معارفه بود که هیجان حدود ۱ ساعت در اوج خود باقیماند و لذت شروع سفر چندین برابر شد .
دلتون نخاد ؛ نهار در ارتفاعات ماسال در کنار همسفران جان بسیار لذت بخش بود.





بعد از حدود ۱ ساعت به ییلاق رسیدیم و از خوش شانسی همسفران جان هوا بسیار عالی و بدون بارندگی بود .












بلافاصله فرصت رو غنیمت شمردم و با همسفران به گشت و پیاده روی رفتیم تا جایی که شد دوربین ها و گوشی های دوستان مملو از سلفی و عکس های دسته جمعی شد .






و البته گروهی هم از سکوت طبیعت لذت بردند و بعد از ۲ ساعت به کلبه های چوبی بکر برگشتیم.



با تاریک شدن هوا آتیشی بپا کردیم و همه لیوان بدست در انتظار چای دور آتیش جمع شدند.






طبق برنامه، ۳ شام از پیش تعیین شده کباب شد و دوستان یکی پس از دیگری سکوت اختیار می کردند و فقط نوش جان می کردند .






داشتن همسفرانی که خودشون رو در انجام کارهای گروهی سهیم می دونستند خالی از لطف نبود و محفل ما رو صمیمی تر و گرم تر کرده بود .
مثل همیشه بعد از صرف شام دوستان کم کم به کلبه های خودشون رفتند و برای گشت فردا آماده می شدند .
من هم بعد از سر کشی و اطمینان خاطر به باقی دوستان اضافه شدم.
با دوستان قرار گذاشتیم که فردا صبح زود برای دیدن مناظر زیبا و طلوع خورشید بیدار شیم.
حدود ساعت ۵ بود که برای دیدن اقیانوس ابر بیدار شدم اما چیز زیبا تری دیدم که اقیانوس ابر رو فراموش کردم .



دیدن شوق همسفران و سحرخیز بودن اون ها از هر چیزی جذابتر بود برام.
خلاصه تا حدود ساعت ۹ همه بیدار شدند و با خوردن شیر گرم بهم صبح بخیر گفتیم .



نون محلی کره محلی و عسل محلی سفره صبحانه رو جذابتر کرده بود و تا صرف اینها کم کم املت هم حاضر شده بود و سفرمون رنگین تر شد.
الان دیگه حدود ساعت ۱۰:۳۰ هست و همه آماده گشت دوم هستند .
پیاده و با آرامش و بدون هیچ عجله ای به ییلاق چرپش رفتیم و در مسیر از بوته زارها و سرخس ها و طبیعت زیبا گذر کردیم تا به چرپشت رسیدیم ،









جایی که بکر تر خلوت تر و مملو از آرامش و سکوت بود .
و همچنان همسفران جان مشغول عکس گرفتن و ثبت لحظات تکرار نشدنی بودند .






با کمی استراحت و صحبت در مورد طبیعت و قدمت جنگل های هیرکانی ارزش حضور برای دوستان چند برابر شد .



با نزدیک شدن به ظهر به ییلاق خودمون برگشتیم و کم کم عازم حرکت برای نهار شدیم.









جاده پر پیچ و خم ماسال و هنر نمایی رانندگی کایپتان عزیز سید در نوبه خود کم نظیر بود .
و با صرف نهار جانی تازه در همه بخشیده شد.
و مرحله برگشت سفرمون با بازی های مثبت مثل پانتومیم تازه شروع شد .
نمایش مخرج مشترک چیزی بود که ذهن همه دوستان رو به خودش مشغول کرد و حتی ریاضیدان های گروه هم اندرخم یک کوچه مانده بودند .
بگذریم اینجا بود که توقفی برای صرف چای و خرید سوغات داشتیم و پس از اون دوباره به مسیر ادامه دادیم.
وقتی در میان همسفران جان سالگرد ازدواج و تولد باشه واقعا بستنی خالی از لطف نیست .
دوستی که متولد شده بود این لطف رو بر همه به کمال رسوند .
بعد از صرف بستنی بود که دوباره هیجان ها به اوج رسید و جذابیت های سمعی و بصری همسفران جان دوچندان شد .
حضور همکاران قوت قلبی بود برای من که هر کدام به نوعی سهیم بودند ، حتی با صدای گرمشون که البته در این زمینه همسفران هم یاری بسیار دلچسبی داشتند .
با رسیدن به ورودی کرج کم کم دوستان با جمع کردن وسایل از هم خداحافظی می کردند با امید دیدار در برنامه های آتی .
از تمامی دوستان و همسفران آذری زبان ، کرد،لر، شمالی، و گروه بریم و همچنین افرادی که در آماده سازی ها کمکمون کردند سپاس فراوان رو دارم .