× تصاویر و سفرنامه تورهای تابستان 96

سفرنامه تور زنجان گردی مورخ 96/5/27

بیشتر
6 سال 8 ماه قبل - 6 سال 8 ماه قبل #1759 توسط travelloug
سفرنامه تور زنجان گردی
مورخ 96/5/27
راهنما: وحید شعبانی





صبح آدینه است و بار دیگر مهیای سفر هستیم . اینبار به مقصد سلطانیه و گنبد جهانیش ...
راس ساعت 5 صبح ما و همسفران آماده حرکتیم اما اتوبوسی نیامده تا ما را با خود ببرد ... با کمی تاخیر به راه می افتیم ... کمی چشم بر هم می گذاریم و بعد از چرتی کوتاه برای صرف صبحانه وارد رستوران الماس می شویم . یاران آلوبن و عمو محسن هم اینجایند. خوش و بشی می کنیم و صبحانه ای می خوریم و ... می رویم . حالا در راه سلطانیه هستیم و دوستانمان در حال معرفی کردن خود هستند . این فصل سفر با خنده و شوخی طی می شود. دوستانمان را حالا می شناسیم و کیفوریم از داشتنشان. کلی هم مشتاق می شویم تا ببینیم این کرند غرب کجاست که انقدر عزیز است
اینجا سلطانیه است ... گنبد عظیمش شهره آفاق است و کم نظیر ... یادگاری از دوران حکومت ایلخانان مغول ...







وارد گنبد خانه ای می شویم که روزگاری قرار بوده آرامگاه علی بن ابیطالب باشد .. کمی از شگفتیهای گنبد می گوییم و می شنویم .. هر چشم تیزبینی در این محل اسیر شگفتیهای معماری ایرانی می شود. قسمتهای مختلف بنا را میبینیم و حالا نوبه رفتن است . عکسی به یادگار می گیریم و می رویم .















کمی آنطرف تر به دیدار خانقاه و برج آرامگاه چلپی اوغلی یا سلطان براق از مریدان بنام مولانا می رویم... فضای عارفانه ای دارد و حالمان را خوش می کند ...












مقصد بعدی و اصلیمان شهر زنجان است . به جا مانده ای از هزاره های دور ، یادگار اردشیر بابکان . اولین منزلمان در شهر زنجان کاروانسرای سنگی به جا مانده از دوران صفویه است . کفشهایمان را می کنیم و در محیطی دل انگیز تکیه بر پشتی های نوستالژیک می زنیم .. سفره ای پهن می شود و غذایی دلچسب انتظارمان را می کشد ... با کلی ذوق و شوق و موسیقیه زنده ناهارمان را میخوریم و چای دبش هم بر بدن میزنیم و ...دلمان نمی خواهد که اینجا را ترک کنیم ... اما خب .. هر آمدی ، رفتنی هم دارد ...



کاروانسرا را به قصد دیدار از موزه رختشویخانه ترک می کنیم .. موزه رختشویخانه در دل شهر زنجان با قدمتی حدودا 90 ساله و حیاطی دلگشا با کدوهای سبز رنگ که دلبری می کنند ، چشم به راهمان نشسته است . در دل موزه مجسمه های مومی از زنان با لباسهای محلی زنجان ما را به روزگاری که خیلی هم دور نبوده می برد . امروز زندگی شاید راحت تر باشد .












از غرفه صنایع دستی هم دیداری می کنیم و یارانمان چاقو و مس به نیت سوغات می خرند . کمی در خیابانهای شهر قدم می زنیم و به ناگه موزه مردان نمکی را در مقابل خود می بینیم .






سه مرد نمکی با قدمت میانگین 2000 سال در این مکان آرمیده اند و از درون شیشه نظاره گر ما هستند . از نگاهشان تاریخ می بارد و اصالت ... مرد 16 ساله شماره 4 لباسی 2400 ساله به تن دارد و در واقع این تنها لباس مستند از دوران هخامنشی می باشد . راهنما موزه را برایمان توضیح می دهد و ما نیز سراپا گوش هستیم . با مردان نمکی خداحافظی می کنیم و سوار بر مرکب آقای بیگدلی می شویم و حالا موقع بازگشت است ...
در راه بازگشت شادیم و سرخوش .. هم می خندیم ، هم می خوانیم .. از شادی می گوییم و شاد بودن.. شربت هم می خوریم .. هر سفر پایانی دارد و پایان سفر ما خوش است ..
لبخند زنان به میدان سپاه می رسیم .. همه رفته اند . البرز من پا برجاست و ... سفر پایان ندارد .
تا دوباره بدرود
Last edit: 6 سال 8 ماه قبل by .

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.105 ثانیه