سفرنامه تور جنگل سرپوش تنگه مورخ 96/6/17

سفرنامه تور جنگل سرپوش تنگه
مورخ 96/6/17
راهنما: محمدرضا زمان فر




سحر گاه جمعه با رسیدن هم سفران سفری مهیج آغاز شد
وارد جاده زیبای چالوس شدیم
ابتدای مسیر کمی استراحت کردیم در هوای گرگ و میش صبح گاهی تا به نسل آفتاب (رستوران ) رسیدیم



صبحانه مفصلی میل کردیم و در هوای مه گرفته چند عکس زیبای دسته جمعی گرفتیم
در ادامه مسیر هم مراسم معارفه را داشتیم
و با خانواده جدیدمان آشنا شدیم
و خانم فرزام همکار عزیزم در مورد جاده چالوس و رشته کوه های البرز چند کلامی برای هم سفران صحبت کردند
بعد از گذشت از مرزن آباد از رود خروشان چالوس گذر کردیم و به دل جنگل های زیبای هیرکانی زدیم



برای هم سفران از اهمیت وجود جنگل ها و چرایی نابودی این ميراث ارزشمند به دست خودمان صحبت کردیم
هوای جنگل کمی گرفته بود جنگل هم تشنه به یمن ورود هم سفران عزیز باران رحمت الهی هم شروع به بارش کرد

































نم باران دل پذیر و زیبا بود و ما وارد تنگه شدیم تا به انتهای این تنگه زیبا رسیدیم و بعضی از همراهان شروع به آب بازی کردند حسابی لذت بردیم بعضى هم فقط نگاه کردند. از تنگه به امید چای هیزمی که همکار عزیزم عطا جان قرار بود آماده کند بیرون اومدیم که با باران شدیدی مواجه شدیم، منتها قبل از ورود به تنگه آینده نگری کرده بودیم و از زیر انداز جهت درست کردن سر پناه استفاده کرده بودیم و کوله ها خشک بودند.
دیگر ماندن را جایز ندیدیم و به پایین جنگل آمدیم و مهمان محلی های آن منطقه شدیم در بالکن زیبا خانه لختی استراحت کردیم و نهار میل کردیم






در این باران زیر بالکن در میان جنگل جای خالی چای آتشی حس میشد که به لطف آتشی که میزبان آماده کرده بود چای آتشی با گل های بهار نارنج نوش جان کردیم و حسابی چسبید.
بالکن خانه چوبی در دل جنگل، چند اردک و غاز که سر مست شده مشغول آب بازی در حوضچه های تشکیل شده ،مرغ ها هم که به دنبال کرم های خاکی که بر اثر بارندگی روی خاک آمده بودند و صدای شر شر باران آرامشی وصف ناپذیر که آدمی را محو خود می کرد گویی چند لحظه در این دنیا نیستی.
دیگر با آن همه زیبایی وداع گفتیم و امدیم برای سوار شدن به اتوبوس
ابتدا کمی هم سفران خسته بودند که در اولین توقف پس از صرف عصرانه انرژى دوباره گرفتیم و یک بازی مهیج در اتوبوس داشتیم
کلی گفتیم خندیدیم و شاد شدیم
به البرز سرافراز رسیدیم و از آخرین چراغ قرمز عبور کردیم تا رسیدیم به میعادگاه البرز من جایی که سفر پایان ندارد هم سفران را بدرود گفتیم به امید سفر های دیگر
در پایان تشکر دارم از هم سفران عزیزم که در یک روز خاطره انگيز همراه ما بودند و تشکر ويژه از خانم مریم فرزام و آقای عطا طلاچین همکاران عزیزم که در اجرای هر چه بهتر این سفر من را یاری کردن.
دلتون همیشه شاد و لبتون همیشه خندان.