× تصاویر و سفرنامه تورهای پاییز 96

سفرنامه تور کویر ورزنه مورخ 27 الی 96/7/28

بیشتر
6 سال 6 ماه قبل - 6 سال 6 ماه قبل #1793 توسط travelloug
سفرنامه تور کویر ورزنه
مورخ 27 الی 96/7/28
راهنما: پویا ملاحسنی




زیر آسمان آبی سرزمین افسانه ای ایران پر هست از داستان ها و قصه های خیال انگیز تلخ وشیرین... پر هست از قصه های دل دادن و دلداده شدن، رسیدن و جدا شدن... جنگیدن و پیروز شدن، شکست خوردن و دوباره برخاستن...
این خاک سحرانگیز نجد ایران هم داستان هایی با دست خودش نوشته که کم از منظومه ها و مثنوی ها ی بزرگان شعر و نثر ندارد.
رودی که به شوق رسیدن به دلدارش از کوهستان سر به فلک کشیده و پرپیچ و خم زاگرس بیرون می زنه و دشت ها و دره ها را پشت سر می گذاره تا دستش را در دست معشوقش بگذاره ... زاینده رود زندگی بخش از هزارخان طبیعی و غیر طبیعی می گذره و حتی خشک شدنش در بالا دست هم سبب نمیشه تا متوقف بشه و بالاخره در باتلاق گاوخونی، گیسوان طلایی کویر دوست داشتنی اش را در آغوش می گیره .. شهر ورزنه چقدر خوش شانس بود که در کنار این واقعه عظیم و احساسی طبیعت بنا شده.
پاییز از راه رسیده و فصل پا گذاشتن روی شن ها روان شده...
با همسفرهایی مهربان و خیّر راهی کویر ورزنه شدیم... شب هنگام معارفه کردیم و با هم آشنا شدیم. تولد یکی از همسفرها را جشن گرفتیم. بالاخره به خواب رفتیم ...
هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که به کنار تپه های شنی رسیدیم... نباید فرصت را از دست می دادیم . خورشید همون نزدیکی ها در حال طلوع کردن بود. با عزمی جزم از تپه ها بالا رفتیم و و در بلندای ریگ زار در انتظار خورشید نشستیم...









آسمون طاقت نداشت و زودتر آمدن خورشید رو به ما لو داده بود....از پشت کوه های دور بالاخره خورشید خانوم یواشکی نگاهی انداخت و بعد از اینکه مطِمئن شد همه ی ما در حال نگاه کردنشیم با ناز و عشوه ی فراوان قدم در آبی آسمون گذاشت.
بی خود نبود زاینده رود سرگشته و مجنون وار به سمت کویر می آمد ... تپه های شنی این گیسوان طلایی رنگ کویر، زیبا و ساده تو رو غرق در خودشون می کردند...
در هنگام طلوع آفتاب سهیل بساط صبحانه رو پهن کرده بود و آتش گرما بخشی روشن کرده بود... دور آتش نشستیم و سرما صبح کویر رو از خودمون دور کردیم ...






چای داغ هیزمی و صبحانه ای مفصل نوش جان کردیم...
زمان پیاده روی و خلوت کردن در کویر رسیده بود ... پا برهنه شدیم و اجازه دادیم تا به بدنمان تا کمی بیشتر کویر را لمس کند....
غلت خوردن و طناب بازی و شن بازی...





















از کویر دل کندیم و به سمت گاوچاه رفتیم... حاج ابراهیم و گاو سیستانی اش و آواز و آب...






به کنار پل تاریخی ورزنه رفتیم و ناهار نوش جان کردیم و راهی قلعه تاریخی قورتان شدیم.
خرابه ها و کوچه ها و دیوارهای کاهگلی و رویاهایی که در ذهن ما جان می گرفتند... در کنار قلعه ، زاینده رود نیمه جان در حرکت بود و می دانستیم که کجا دارد می رود...



برج هایی توی دشت اینجا و انجا از دور پیدا بودند... برج هایی که منزلگاه کبوترهای بی قرار بودند... کبوترخانه ها یکی دیگر از شاهکارهای فکر مردم بیابان نشین ایرانی بود تا از داشته هایشان بهترین بهره را ببرند....






از یکی از کبوترخانه ها بازدید کردیم و به سمت ماشین برگشتیم تا راه رفته را برگردیم و خاطرات این سفر را بارها در ذهنمان مرور کنیم و اجازه بدیم افسون کویر آهسته آهسته لبخند پنهانی به روی لب هایمان بیاورد...
مثل همیشه مسیر برگشت به مسابقه و گپ و خنده گذشت تا راه کوتاه شود... هنوز یازده شب نشده بود که در جلوی دفتر البرزمن توقف کردیم و سفری دیگه را به پایان رساندیم.
با تشکر فراوان از سهیل عزیز و همیطور تمام شما همسفرهای بی نظیر... به امید دیدار مجدد شما دوستان در سفرهای آینده.
Last edit: 6 سال 6 ماه قبل by travelloug.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مهدي زماني

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

  • مهدي زماني
  • مهدي زماني's Avatar
  • بازديد كننده
  • بازديد كننده
6 سال 6 ماه قبل #1795 توسط مهدي زماني
با سلام و عرض ادب خدمت تمامي دوستان در گروه البرز من
سفر فوق العاده جذاب و دل نشيني بود، بسيار لذت برديم
سپاس بيكران از دوستان راهنما پويا و سهيل عزيز
به اميد ديدار در سفرهاي آتي

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.112 ثانیه