× تصاویر و سفرنامه تورهای پاییز 96

سفرنامه تور ابرکوه و ایزدخواست مورخ 3 الی 96/8/5

بیشتر
6 سال 6 ماه قبل - 6 سال 6 ماه قبل #1799 توسط travelloug
سفرنامه تور ابرکوه و ایزدخواست
مورخ 3 الی 96/8/5
راهنما: وحید شعبانی


ِسرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمی کند
غروب چهارشنبه سومین روز از آبان ماه ۹۶ هوای سفر در سرمان می چرخد. در وعده گاه همیشگی مان ایستاده ایم و منتظر رسیدن یاران و همسفران جان هستیم . اندک اندک جمع یاران از راه می رسند و سوار بر مرکب آقای بیگدلی دل به جاده می زنیم . در ابتدای راهمان عمو محسن کاظمی معارفه ای به راه می اندازد و با همسفرانمان آشنا می شویم. توقفی در مارال می کنیم برای شام و دوباره به راهمان ادامه می دهیم . شب ، سکوت و جاده های کویری که ما را در دل خویش می بلعند ...
با درخشش آفتاب صبحگاهی به مقصد اولمان قلعه تیزوک نزدیک می شویم . علی آقای امید پناه با صبحانه ای لذیذ و محلی در داخل قلعه انتظارمان را می کشد .



نوش جان می کنیم و به طرف ابرکوه حرکت می کنیم . اولین توقفگاه مان یخچال قدیمی و بزرگ آقازاده می باشد . یادگاری از دوران قاجار . به داخلش می رویم و کمی درباره معماری شگفت انگیز نیاکانمان صحبت می کنیم . دوستانمان مشغول گرفتن سلفی هستند . عکسی به یادگار می گیریم و می رویم .






گشتی در خیابان های ابرکوه می زنیم . از دور سرو بلند قامت ابرکوه خودنمایی می کند .. به گفته دانشمندان این پیرترین موجود زنده ایران است . همسفرانمان از دیدن سرو شور و شعف خاصی در چشمانشان پدیدار شده است .. ۴۵۰۰ سال از عمر این غول سبز گذشته است و چه بسیار انسانهایی که در سایه سارش تن آساییده اند . کنارش استراحتی می کنیم و لبخند زنان عکسی می گیریم .






دل کندن از این پیر سبز دشوار است .. اما می رویم.. در کوچه پس کوچه های قدیمی ابرکوه دو مناره تنها یادگاران یک مسجد ۷۰۰ ساله هستند . منار جفت یا مناره های نظامیه. به جا مانده از دوران حکومت مغولان در ایران . بوی تاریخ می دهند این بلندقامتان محجوب . می رویم .



درست در لحظه اذان ظهر وارد مسجد جامع ابرکوه می شویم . مسجدی بزرگ و عظیم به سبک مساجد ۴ ایوانی با صفه ای تابستان نشین در وسط آن و صد البته محراب گچ بری زیبایش .












دمی کوتاه در مسجد عکس می گیریم و عازم غذاخانه می شویم . رستوران سنتی آریا . ناهار دلچسبی می خوریم و برخی همسفران روی تخت ها در خواب نازی فرو می روند .



استراحتی می کنیم و چایی می نوشیم و راهی دیدار از خانه قدیمی آقازاده می شویم . خانه ای که تصویرش را هر روز پشت اسکناس دو هزار تومانی می بینیم.












بادگیر زیبایش بسیار معروف است و چشم نواز .. گشتی در خانه و اتاق هایش می زنیم و صدای اهالی خانه را از دل تاریخ می شنویم .. از پشت بام خانه تصویری جذاب از ابرکوه پیش رویمان قرار می گیرد .. کم کم به غروب خورشید نزدیک می شویم و بهترین مکان برای تماشای غروب گنبد عالی بر فراز ارتفاعات ابرکوه می باشد . بالا و بالا می رویم و گنبد در برابرمان ظاهر می شود .



بنایی ۱۰۰۰ ساله . شکوه دارد و جبروت . در کنارش سکوتی می کنیم و از نسیم خنک عصرگاهی که غنیمتی است در دل کویر کیفور می شویم . در راه کمی هم استقلال و پرسپولیس را با پارازیت می بینیم و می رویم برای اقامت در دل قلعه تیزوک . پایمان را دراز می کنیم و چایی می نوشیم . همسفرانمان می آیند و کلی شوخی و خنده داریم. آش هم از راه می رسد و در کنار پانتومیم حالمان را حسابی خوب می کند . آش و چای هیزمی و خاگینه محلی و صفایی وصف ناپذیر در میان مردمانی ساده دل .









بعد از شام هم کلی خاطره گویی داریم و آتش بازی و کلاه سوزی و خلاصه کلی حال می کنیم در شب مهتابی کویر .. هر چه می کنیم ساعت جلو نمی رود. در نهایت جشن تولدی هم می گیریم و رهسپار خواب می‌شویم.
صبح روز بعد ... بر بلندای قلعه می‌ایستیم و نظاره گر اطراف می شویم .









به ناچار از قلعه خداحافظی می کنیم و برای صرف صبحانه به گاوداری علی آقا می رویم . همه چیز ارگانیک است و حالمان را خوب می کند .



صبحانه را میل کرده و به طرف ایزد خواست حرکت می کنیم .
کمی استراحت و حوالی ظهر به شهر ایزدخواست در استان فارس می رسیم . ابتدا وارد قلعه تاریخی می شویم. شناسنامه اش نشان از عمر ۱۵۰۰ ساله اش دارد. چه بسیار انسان هایی که در این قلعه باستانی حکایات آفریده اند و نظر بازی ها کرده اند . دلمان نمی خواهد اما قلعه را ترک می کنیم .









در این ظهر گرما یک شربت سکنجبین و خاکشیر حالمان را جا می آورد . می رویم برای صرف ناهار . در دل یک خانه قدیمی و سنتی سفره ای پهن می شود و میهمان سفره می شویم .









دیزی محلی و لاپلوئی و کال جوش و .. خلاصه اینجا آنقدر خوراکی های خوشمزه هست که چشممان مدام در سفره می دود . با اشتها غذا را میل نموده و به تندی به سمت کرج حرکت می کنیم . در راهمان از اصفهان می گذریم . در راه سرخوش و سرمستیم . ابتدا مسابقه سلفی مان را برگزار می کنیم و برنده را مشخص می کنیم و سپس به رسم یادگار به مسافران قدیمی مان هدیه ای به یادگار می دهیم . خلاصه در تور مسیر کلی شدیم و سرخوش. می خندیم و خاطراتی شیرین برایمان رقم می خورد. در مهر و ماه هم توقفی می کنیم و می رویم ...
هر سفر آغاز و پایانی دارد و حالا به پایان سفر نزدیک می شویم . باز هم کرج ... شهری که از دور می درخشد . البرز من و شعاری که بی تکرار است . سفر پایان ندارد ...
Last edit: 6 سال 6 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.100 ثانیه

نماد اعتماد الکترونیک

enamad

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک