سفرنامه تور نیشابور و کلات نادری مورخ 14 الی 95/2/17

سفرنامه تور نیشابور و کلات نادری
مورخ 14 الی 95/2/17
راهنمای تور: محسن کاظمی




به نام حضرت دوست

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور از چشم تو و چشم تو و حجره فیروزه تراشی

اردیبهشت به نیمه راه رسید و ما عزم سفر کردیم به خراسان بزرگ ...
صبح سه شنبه با رخش آقای بیگدلی که دیگه الان وی آی پی هم شده با همسفران جان به راه زدیم به سمت شرق ایران...
خوش و سرحال معارفه ایی که تقریبا همه آشنا بودن برگزار شد ، صبحانه در گرمسار و ناهار را در شاهرود نوش جان کردیم...
از خراسان گفتیم و سبزوار و بیهق ، اشکان هم سریال زال و رودابه رو گهگاهی برایمان تعریف می کرد و همه مشتاق تا قسمت بعدی...
اما اینجا دیگر نزدیک نیشابور است، این ابرشهر قدیم ، این نیوشاهپور ایران، این شهر عرفا و شعرا ...
واینجا عطار است ک



بوی عطر میدهد مزارش چه حال خوشی است ، زمزمه کردن شعر عطار ...
همچنین در مقبره کمال الملک که همه می شناسندش ولی خیلی ها نمی دانند قبرش کجاست می ایستیم، می خندیم و شادان به روحشان فاتحه می فرستیم ...



و کمی آنسوتر یک مقبره بلند با طراحی خاصی برای فردی خاص ما را به خود می کشاند ، مقبره ایی که از دور شبیه خیمه است و از نزدیک ترکیب ریاضی و نجوم و شعر است.
کیست این دیوانه عاشق فیلسوف ... خیام ...



او که انصافا در کنار مقبره خیام مو به تن همه سیخ گشته ازاین همه عشق ومهری که در اینجا وجود دارد. همه زمزمه می کنند ، همه خیام می خوانند و مست مست از جهان بینی او آماده دیدار از حرم حریم یار می شویم ...

ای حرم ات ملجا درماندگان دور مران از در و راهم بده



عاشقان از دور سلامش می دهند...
به هتل می رویم و استراحت . صبح زود عازم شهر زیبای کلات نادری می شویم این دژ خدای آفرین که نادرشاه مقر خود قرار داد.
وای که چه زیباست این طبیعت و حیف است که ما صبحانه را اینجا و دردل این طبیعت نخوریم ...



اینجا کلات



این مکان کاخ خورشید نادر است .



همه همسفران محو تماشای این کاخ و عظمت و زیبایی اش هستن وکلی عکس می گیرند



کلی هم در مورد تاریخش به بحث می نشینیم و از موزه اش هم بازدید می کنیم و به سمت بند نادری که البته برای دوره سلجوقیان بوده و نادر مرمت کرده



پیاده به سمت سد حرکت می کنیم که روی ژرف رود و تنگه ایی زیبا بنا شده است.



و اما ناهار در رستورانی دلنشین و با طبخی عالی اکثر همسفرها یخنی یا همون چلو گردن با گوشت گوسفندی محلی حرف شد و با سوپ عالی ...



اما حیف که نزدیک آبشار قره سو یک باران سیل آسا گرفت و نشد که به دیدار قره سو برویم اما خوشحال از بارندگی زیبا و مقبول خانم خلیلی که به فرانسوی برامون داستان شانس یا بدشانسی را تعریف کرد، احتمالا حکمتی در کار بود.
به کنار طبیعت گندم زار رفتیم و آنجا با سکوتی دلنشین دل در گرو طبیعت دادیم



شب در هتل شام خوبی حرف شد و زیارت حرم نصیب اهل دل ها که کاپیتان بیگدلی عزیز هم به همراه خانواده به دیدار حرم رفتند ...

پنج شنبه صبح در اختیار همسفران بود که به زیارت ، بازار و گشت و گذار در شهر گذشت...
پس از صرف ناهار بازدید از مقبره نادر





موزه نادر انجام شد



یاد آن فاتح هندوستان مجدد تداعی گشت، اما دیگر وقت آن رسید که قسمت آخر داستان زال و رودابه خوانده شود چون اینجا توس و مقبره فردوسی پاک زاد است



چقدر خوب است شاهنامه بخوانی بر مزار سراینده آن..



خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای

کلی کیفور می شویم از شعف سری هم به مزار مهدی اخوان ثالث این شاعر خوب معاصر می زنیم و حرکت به سمت هارونیه ...
اینجا هارونیه است



البته هیچ ربطی به هارون ندارد و بیشتر خانقاه و مدرسه بوده و احتمالا قبر امام محمد غزالی نیز در اینجاست ..
غروب به پارک کوه سنگی مشهد روان می شویم و آقا فرهاد و آقای شاه ابراهیمی به مناسبت تولد چند تن از دوستان اردیبهشتی کیکی تدارک دیده اند که در شلوغی پارک با دم نوش گل گاوزبان صرف می شود



بازدید از آبشار کوه پارک کوه سنگی ...





صبح پس از صرف صبحانه و عکس یادگاری از هتل مشهد را بدرود می گوییم



خیلی زود به دهکده چوبی نیشابور می رسیم و مسجد چوبی که توسط مهندس مجتهدی بنا شده است





کلی صفا می کنیم و با قدم زدن دراین دهکده تمام چوب و حرکت به سمت کرج ناهار در شاهرود و بعدش کلی مسابقه و تفریح و شادی با هسمفران که خانم ناز کریمی تبار عزیز برنده مسابقه ما شدند وکلی لذت بردند و شادان و سرحال از سفری پربار به مقصد رسیدیم ...
و به قول معروف بسیار سفر باید تا پخته شود خامی !35