سفرنامه تور غار یخ مراد مورخ 94/9/20

سفرنامه تور غار یخ مراد
مورخ 94/9/20
راهنمایان تور: پویا ملاحسنی و محسن کاظمی
سفرنامه: پویا ملاحسنی



هفته ای که گذشت هفته ای خاص و متفاوت بود... بالاخره بعد ار مدت ها انتظار، زمین دامن سفیدش رو به تن کرد و برف خنده ها رو به لب مدرسه ای ها اورد....
کوهستان البرز سفیدپوش شده بود و نباید فرصت رو از دست میدادیم ، باید عقده های یک ساله مون رو خالی میکردیم....
پس بر آن شدیم تا سری به غار یخ مراد بزنیم تا هم برف بازی کنیم و هم با قلب یخی البرز دیداری تازه کنیم....به خاطر استقبال زیاد از این برنامه دو دستگاه ماشین برای این سفر تدارک دیده شد.
صبح همسفرها یک به یک از راه رسیدند حتی اون هایی که دور میدون والفجر دورها زدند هم زیاد دیر نرسیدند
حرکت آغاز شد ... معارفه به همراه گپ و گفتگوی فراوان قبل از رسیدن به رستوران بین همسفرها انجام شد !!!! به رستوران رسیدیم و صبحانه مفصلی نوش جان کردیم...



خیلی سریع بعد از صبحانه به اول جاده آزادبر رسیدیم و مسیرمون رو تغییر دادیم
کوهستان برفی زیباتر از همیشه بود و به همراه دره ، رودخونه مناظر بی نظیری رو به وجود آورده بودند....



بند کفش ها رو محکم کردیم و پاها رو به برف ها کوبیدیم و پیاده روی آغاز شد.





گروه اول وسیله ها رو اول مسیرسر بالایی غار گذاشتند و با من به سمت غار روانه شدند...
ترس و حیرت و هیجان و سکوت و صدای قطرات آب در دل غار ، تجربه ای متفاوت برای همسفرها بود....
گروه دوم، اول مسیر غار کوله ها رو گذاشتتند و یه دل سیر برف بازی کردند ... چند نفری رو هم به قصد کشت ، بچه ها برف زدند ...
سپس به سمت دهنه غار که توی شیب قرار داشت حرکت کردند ، جایی که من منتظرشون بودم.



کلاه ها و هد لایت ها رو آماده کردند و با صبر و حوصله و عزمی جزم به دل تاریک قلب یخی البرز زدند





در همین حین گروه اول هم مشغول به برف بازی سر خوردن روی برف ها شدند.





در ابتدای مسیر چند قندیل بزرگ به استقبالمون اومدند و همسفرها تا تونستن با قندیل ها عکس گرفتند
همه با شجاعتی مضاعف از روی پل گاردریلی گذشتند و به سالن اول و بعد به سالن دوم که همیشه پر قندیل هست حرکت کردند ولی هنوز از قندیل ها خبری نبود و تازه داشتند از سنگ متولد میشدند
در انتهای سالن سوم سکوت کردیم و چراغ ها رو خاموش کریدم و به صدای قطرات آب گوش سپردیم و آقای شاه ابراهیمی هم با صدای قشنگشون برای ما ترانه ای خوندند
از بقیه نقاط غار هم بازدید کردیم و بعد از حدود یک ساعت به سمت بیرون برگشتیم....
همه گشنه بودیم و ناهار در انتظار ما بود
آتش و چای هم که از قبل آماده شده بود توسط لیدرهای البرزمن ، محسن و آرمان عزیز...
همه رو نوش جان کردیم و مسیر برگشت رو پی گرفتیم



توی ماشین هم چندین مسابقه بین دو گروه بیریخت ها و قشنگ ها اجرا شد که با اختلاف کمی قشنگ ها برنده شدند و در ماشین دیگه هم محسن برای همسفرها برنامه و مسابقه های خاص و هیجان انگیز ترتیب داده بود.
خلاصه سفر دیگه ای هم به انتها رسید و خاطره ای جدید با همسفرهایی جدید به دفترچه خاطرات البرزمن اضافه شد
به امید دیدار مجدد شما همسفرهای با صفا !35