× سفرنامه تورها و تصاویر بهار 92

سفرنامه تور چشمه باداب سورت مورخ 15 الی 92/3/16

بیشتر
10 سال 10 ماه قبل - 10 سال 10 ماه قبل #472 توسط travelloug
سفرنامه تور چشمه های باداب سورت
مورخ 15 الی 92/3/16
راهنمای تور: مهدی لطفی

صبح روز چهارشنبه 16 خرداد بار سفر بستیم و به همراه دوست خوبمان شهام (که انصافا زحمت زیادی در این سفر کشید) و راننده ی خوش اخلاقمان آقای عبدی عزیز، به مقصد چشمه های خوشرنگ و لعاب و متأسفانه در حال تخریب باداب سورت حرکت کردیم.
هوا رنگ و بوی تابستان داشت. گروهی از همسفران قرار بود در تهران به ما ملحق شوند. برای همین ساعت 5:30 صبح بعد از سوار شدن همسفران کرجی، به سمت تهران حرکت کردیم. برخی از دوستان تهرانی با نیم ساعت تأخیر رسیدند که صد البته مشمول جریمه ی بستنی شدند. !40
حدود ساعت 7:10 بود که ابتدای جاده خاوران بودیم. قرار بود صبحانه را نزدیکی گرمسار صرف کنیم. بعد از اعلام برنامه ی کلی سفر به سراغ معارفه رفتیم. معارفه ای جذاب و شادی آفرین که با اجرای پانتومیم همراه بود. حدود ساعت 9 برای صبحانه توقف کردیم و نیمرو و کره و مربا را نوش جان و جای دوستان را خالی کردیم.
گرمای هوا بیشتر از حد انتظار بود و کاملا تداعی گر تابستانی گرم. B)
بعد از صبحانه به راه افتادیم و به سمت سمنان و شهمیرزاد راهی شدیم. حالا دیگر پوشش منطقه بیابانی بود و خشک. هر ازگاهی زمینهای سبز کشاورزی مانند نگینی جدا مانده از گنجینه ی خود حال و هوای بیابانی را تلطیف میکردند.
البته به لطف کولر داخل خودرو گرما فقط در آنسوی شیشه بود. هرچند گرمای وجود مهربان همسفران خوش دل هم چیز دیگری بود. !29
همینطور سرخوش و سرگرم به بازی و خنده و داد و ستد اطلاعات منطقه میرفتیم تا اینکه کم کم چهره ی منطقه دگرگون شد و وارد دیواره ی سترگ البرز شدیم. دیواری که گذشته از خاصیت جغرافیایی و زمین شناختی آن، همیشه در داستانهای اساطیر و تاریخی ما مکانی پر رمز و راز و اهمیت جلوه کرده است.
کم کم سبزی محیط بیشتر میشد و دمای هوا کمتر. کمی بعد داخل شهر گردوها بودیم. شهر ییلاقی شهمیرزاد. دروازه ی کویر به سمت جنگل. ساعت 12:30 بود که برای صرف ناهار به رستوران رفتیم. بعد از ناهار و استراحت و تجدید قوا ،رو به جاده ی کوهستانی ساری کیاسر حرکت کردیم. کوهها و تپه ماهورهای پوشیده از مخمل سبز و آراسته به بنفش و صورتی گونهایی که با نسیم همکلام بودند، مناظر شگفت و رویایی در پیش چشم ما به نمایش میگذاشتند. هرچه پیش میرفتیم هوا معتدل تر میشد.
همسفران هم مشغول بازیهایی بودند که با ابتکار عمل دوست خوب و راهنمای کاردرستمان، پویا( که البته در این سفر به عنوان مسافر با ما همراه بود) به راه افتاده بود.
مقصد اول ما دریاچه زیبای الندان بود. بعد از توقفی کوتاه در تلمادره و خرید بستنی توسط دوستانی که به هنگام حرکت تاخیر داشتند، !30 به سمت گردنه های مه گرفته ی جاده ی کیاسر حرکت کردیم . ساعت حدود 17 بود که به دریاچه الندان رسیدیم. دریاچه ای در میان درختانی استوار.







تا ساعت 19 کنار دریاچه بودیم و بعضی از دوستان قایق سواری هم کردند. بعد از دریاچه به سمت روستای اوروست که محل اقامت شبانگاهی ما بود راهی شدیم.



البته ناگفته نماند که در این سفر دو دوست خوب محلی به نام ابراهیم و میلاد هم در منطقه همپا و همراه ما بودند. آسمان رو انداز مخمل مشکی و پر پولکش را روی روستا گسترانیده بود که ما رسیدیم. به خانه ای که برایمان آماده شده بود رفتیم و جاگیر شدیم. بعد از شام و استراحتی کوتاه، و البته دور آتش نشیشنی بعضی از دوستان، !54 کم کم پلکها سنگین شد و خوابی شیرین همه را ربود. قرار بود بیدارباش ساعت 8 صبح باشد ولی برعکس همیشه اینبار همسفران ما سحرخیز بودند و از ساعت 6:45 بیدار شده بودند. !41
القصه ، بعد از صرف صبحانه به سمت چشمه های باداب سورت راهی شدیم. هوا قدری گرم بود. مقداری از راه را با خودرو بقیه را با کوهپیمایی نه چندان دشوار طی کردیم. در میانه راه به معدنی از سنگهای تراورتن برخوردیم که به خاطر برشهای صاف و صیقلشان مناظر بدیعی برای پس زمینه ی عکاسی به وجود آورده بودند. چند عکس به یادگار گرفتیم و دوباره راهی شدیم.



کمی بعد به چشمه ها رسیدیم. هر چند که مناظر تماشایی داشت ولی به علت رعایت نکردن اصول بازدید متأسفانه زخمهای جبران ناپذیری بر چهره ی این اثر ملی به جا مانده بود. خوشبختانه همسفران "البرزمن" مثل همیشه مسئولانه رفتار میکردند و نه تنها همه ی توصیه ها را مو به مو اجرا میکردند، بلکه به افراد گروههای دیگر هم تذکر میدادند، که خود جای تقدیر داشت.







از آن بالا مناظر سرسبز اطراف روستای اوروست در کنار حوضچه های رسوب ساخت پلکانی رنگین و سحر آلود چشمه های باداب سورت، تماشایی داشت وصف ناشدنی. بعد از قدری گشت و گذار و توضیحات لازم و عکاسی به سمت پایین به راه افتادیم. ساعت 11:30 بود که به خودرو رسیدیم و خود را به خنکای کولر آن سنجاق کردیم. چرا که دیگر گرما آن روی خود را نشان داده بود.
به هرسخن به راه افتادیم و در حالی که از مناظری که دیروز به خاطر تاریکی هوا ندیده بودیم لذت میبردیم، برای صرف ناهار به شهمیرزاد رفتیم. بعد از ناهار هم به سمت تهران و کرج به راه افتادیم و بعد از مشاعره و پانتومیمی دلچسب و هیجان انگیز به تهران رسیدیم.
سفری دیگر به پایان رسید و حکایت سفرهای ما همچنان باقیست...
Last edit: 10 سال 10 ماه قبل by alborzAD.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: sky12

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
10 سال 10 ماه قبل #475 توسط sky12
به من که خیلی خوش گذشت ... دوستان خوبی هم پیدا کردم که ارزش این سفر برام چند برابر شد ... !25
كاربر(ان) زير تشكر كردند: alborzAD

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
10 سال 10 ماه قبل - 10 سال 10 ماه قبل #478 توسط شهام
بازم یه سفر فراموش نشدنی البرز من بود . جای همه دوستانی که نیومدن خالی بود . خوش گذشت. !11

بازی هایی که در این سفر داشتیم از عجایب این تور بود، من که اولین بار بود این بازی رو تجربه می کنم خیلی باحال بود.

به امید دیدار مجدد شما خوبان.
Last edit: 10 سال 10 ماه قبل by alborzAD.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.268 ثانیه

نماد اعتماد الکترونیک

enamad

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک