- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 93
- سفرنامه تور میراش - گروه هارمونی 93/2/18
×
سفرنامه و تصاویر تورهای بهار 93
سفرنامه تور میراش - گروه هارمونی 93/2/18
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
9 سال 11 ماه قبل - 9 سال 11 ماه قبل #879
توسط travelloug
سفرنامه تور میراش - گروه هارمونی 93/2/18 was created by travelloug
سفرنامه تور میراش (گروه هارمونی)
مورخ 93/2/18
راهنمای تور:میثم کریمی نیا
با سلام خدمت همه دوستان
یه صبح زیبای بهاری به همراه یه گروه نسبتا بزرگ از دوستان هارمونی و چوبشار به سمت منطقه ی زیبای طالقان و با هدف پیاده روی از روستای دنبلید تا میراش حرکت کردیم.
از اونجایی که دوستان همسفرمون روز قبل درگیر کارای انبار گردانی بودن و حس و حال صبح زود از خواب بیدار شدن رو نداشتن پیشنهاد دادن تا صبحونه رو تو خونه هاشون بخورن و عوضش دیرتر حرکت کنیم که موافقت شد. به خاطر همین بین راه توقف نداشتیم و بکوب رفتیم به سمت طالقان.
بین راه بعد از برنامه معارفه قصد آواز خوندن داشتیم تا اینکه خانم دره شیری از اون یکی ماشین اومد و بلندگو رو ازمون گرفت. ما هم کم نیاوردیم و با شعار حنجره های ناتوان برسین به داد این ناتوان شروع به آواز خوندن کردیم اونم چه آواز خوندنی. !1
حدودای ساعت 12 به محل آغازین پیاده رویمون رسیدیم و وسیله های ناهار و کوله های دوستان رو گذاشتیم عقب ماشین مهرداد یکی از همسفرای خوبمون که باماشین شاسی بلند خودش اومده بود به بقیه کمک بکنه و خودمون با پای پیاده به سمت دریاچه حرکت کردیم. !14
بعد مدتی پیاده روی به دریاچه میراش رسیدیم و دوستان مشغول گرفتن عکسای یادگاری شدن. !60
بعدش از اونجایی که از شدت گرسنگی روده کوچیکه برای روده بزرگه خط و نشون می کشید گوله حرکت کردیم سمت محل اقامتمون برای ناهار و به محض رسیدن گروهی مشغول برپا کردن آتیش شدیم و گروهی هم مشغول به سیخ کشیدن جوجه ها شدن و البته ناگفته نماند بقیه نفرات هم در این حین مشغول بازی وسطی شدن.
!15
بعد از خوردن ناهارمون که یه جوجه کباب خوشمزه بود که مهمون بچه های چوبشار و هارمونی بودیم از دوستان با یه چای ویژه آتیشی پذیرایی کردم تا دوباره نوبت بلال خوردن رسید.
بلال رو که خوردیم مشغول جمع و جور کردن وسیله ها شدیم و به سمت روستای میراش حرکت کردیم.
وقتی به روستا رسیدیم دوستان به زیارت امامزاده ذکریا پرداختن
و بعدش سوار ماشین هایی که از قبل تو روستای میراش منتظرمون بودن شدیم در بین راه توقفی داشتیم برای خوردن بستنی و بین راه رو هم با بازی کردن گذروندیم تا برسیم به کرج. ساعت 9 شب به کرج رسیدیم و اینجوری بود که یه سفر به یاد موندنی با همسفرای خوبمون از هارمونی و چوبشار به پایان رسید !24
مورخ 93/2/18
راهنمای تور:میثم کریمی نیا
با سلام خدمت همه دوستان
یه صبح زیبای بهاری به همراه یه گروه نسبتا بزرگ از دوستان هارمونی و چوبشار به سمت منطقه ی زیبای طالقان و با هدف پیاده روی از روستای دنبلید تا میراش حرکت کردیم.
از اونجایی که دوستان همسفرمون روز قبل درگیر کارای انبار گردانی بودن و حس و حال صبح زود از خواب بیدار شدن رو نداشتن پیشنهاد دادن تا صبحونه رو تو خونه هاشون بخورن و عوضش دیرتر حرکت کنیم که موافقت شد. به خاطر همین بین راه توقف نداشتیم و بکوب رفتیم به سمت طالقان.
بین راه بعد از برنامه معارفه قصد آواز خوندن داشتیم تا اینکه خانم دره شیری از اون یکی ماشین اومد و بلندگو رو ازمون گرفت. ما هم کم نیاوردیم و با شعار حنجره های ناتوان برسین به داد این ناتوان شروع به آواز خوندن کردیم اونم چه آواز خوندنی. !1
حدودای ساعت 12 به محل آغازین پیاده رویمون رسیدیم و وسیله های ناهار و کوله های دوستان رو گذاشتیم عقب ماشین مهرداد یکی از همسفرای خوبمون که باماشین شاسی بلند خودش اومده بود به بقیه کمک بکنه و خودمون با پای پیاده به سمت دریاچه حرکت کردیم. !14
بعد مدتی پیاده روی به دریاچه میراش رسیدیم و دوستان مشغول گرفتن عکسای یادگاری شدن. !60
بعدش از اونجایی که از شدت گرسنگی روده کوچیکه برای روده بزرگه خط و نشون می کشید گوله حرکت کردیم سمت محل اقامتمون برای ناهار و به محض رسیدن گروهی مشغول برپا کردن آتیش شدیم و گروهی هم مشغول به سیخ کشیدن جوجه ها شدن و البته ناگفته نماند بقیه نفرات هم در این حین مشغول بازی وسطی شدن.
!15
بعد از خوردن ناهارمون که یه جوجه کباب خوشمزه بود که مهمون بچه های چوبشار و هارمونی بودیم از دوستان با یه چای ویژه آتیشی پذیرایی کردم تا دوباره نوبت بلال خوردن رسید.
بلال رو که خوردیم مشغول جمع و جور کردن وسیله ها شدیم و به سمت روستای میراش حرکت کردیم.
وقتی به روستا رسیدیم دوستان به زیارت امامزاده ذکریا پرداختن
و بعدش سوار ماشین هایی که از قبل تو روستای میراش منتظرمون بودن شدیم در بین راه توقفی داشتیم برای خوردن بستنی و بین راه رو هم با بازی کردن گذروندیم تا برسیم به کرج. ساعت 9 شب به کرج رسیدیم و اینجوری بود که یه سفر به یاد موندنی با همسفرای خوبمون از هارمونی و چوبشار به پایان رسید !24
Last edit: 9 سال 11 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
9 سال 11 ماه قبل #882
توسط سحر
Replied by سحر on topic سفرنامه تور میراش - گروه هارمونی 93/2/18
آقای میثم خان !
سفرنامه هست من نمی بینم یا چون نیست من نمی بینم!
بابا از همکارات عقب موندی همه سفرنامه هاشونو نوشتن! حتی شهام با وجود اینکه هم پنجشنبه هم جمعه سفر داشته هر دوتاشو نوشته. !33
انقدر سفر با ما شما رو خسته کرده یا اینکه سفرناممونو هر چی می نویسی تموم نمیشه !30
سفرنامه هست من نمی بینم یا چون نیست من نمی بینم!
بابا از همکارات عقب موندی همه سفرنامه هاشونو نوشتن! حتی شهام با وجود اینکه هم پنجشنبه هم جمعه سفر داشته هر دوتاشو نوشته. !33
انقدر سفر با ما شما رو خسته کرده یا اینکه سفرناممونو هر چی می نویسی تموم نمیشه !30
كاربر(ان) زير تشكر كردند: travelloug, اسدی
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
9 سال 11 ماه قبل - 9 سال 11 ماه قبل #886
توسط misha
Replied by misha on topic سفرنامه تور میراش - گروه هارمونی 93/2/18
سلام
به جون جد بزرگوارم من سفرنامه رو نوشتم
دیروز ظهر به همراه عکس ها فرستادم واسه دفتر !21
هنوز فرصت نکردن آپ بکنن خب !14
نفرمایید. خستگی چیه. بسیار لذت بردیم از همسفری با شما و دوستانتون. بروبچه های هارمونی و چوبشار حرف ندارن !49
به جون جد بزرگوارم من سفرنامه رو نوشتم
دیروز ظهر به همراه عکس ها فرستادم واسه دفتر !21
هنوز فرصت نکردن آپ بکنن خب !14
نفرمایید. خستگی چیه. بسیار لذت بردیم از همسفری با شما و دوستانتون. بروبچه های هارمونی و چوبشار حرف ندارن !49
Last edit: 9 سال 11 ماه قبل by alborzAD.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: travelloug
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
9 سال 11 ماه قبل - 9 سال 11 ماه قبل #890
توسط سحر
Replied by سحر on topic سفرنامه تور میراش - گروه هارمونی 93/2/18
Last edit: 9 سال 11 ماه قبل by alborzAD.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
9 سال 11 ماه قبل #892
توسط misha
Replied by misha on topic سفرنامه تور میراش - گروه هارمونی 93/2/18
ممنون بابت عکس. الان که عکس رو نگاه میکنم میبینم عجب آتیشی سوزوندما! :دی !67
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.385 ثانیه