- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 96
- سفرنامه تور جنگل و غار دیورش مورخ 96/3/12
×
تصاویر و سفرنامه تورهای بهار 96
سفرنامه تور جنگل و غار دیورش مورخ 96/3/12
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
6 سال 11 ماه قبل #1710
توسط travelloug
سفرنامه تور جنگل و غار دیورش مورخ 96/3/12 was created by travelloug
سفرنامه تور جنگل و غار دیورش
مورخ 96/3/12
راهنما: شهام نخبه زعیم
در فصل بهار سفر به استان هاي شمال ايران خيلي مي چسبه . چون جنگل و رودخانه داره ، پرنده و قورباقه و مارمولك و سنجاقك داره ...
ساعت ٥ صبح سفرمونو به سمت روستاي ديورش آغاز كرديم و بعد از اومدن همه همسفرهامون به راه افتاديم . صبحانه رو تو رستوران خورديم و با انرژي گرفتن نوبت به معارفه رسيد و همسفرهامون يك به يك خودشونو معرفي كردن . مشغول برنامه معارفه بوديم و اصلاً متوجه گذر زمان نشديم خيلي زود رسيديم به منجيل و يه توقف كرديم براي خريد و سرويس بهداشتي . بعد از حدود ٢٠ دقيقه مسيرمونو ادامه داديم به سمت رستم آباد و از اونجا هم به طرف روستاي ديورش...
هواي آخر هاي بهار بود و كم كم هوا داشت گرم تر مي شد . بين مسير اتوبوس و تا جايي كه مي شد برديم و از اونجا با ميني بوس هاي محلي تا روستاي ديورش رفتيم و از روستا پياده روي مونو آغاز كرديم .
از لا به لاي خانه ها گذشتيم و سپس به شاليزارهاي سبز رسيديم و بعد از عبور از شاليزارها و گرفتن عكس هاي يادگاري به ماهي سراي بزرگ ديورش رسيديم و از كنار ماهي سرا عبور كرديم و وارد جنگل شديم.
در ابتدا توضيحاتي به همسفرهامون دادم و راه پاكوب و پيش گرفتيم پستي و بلندي هاي جنگل و همينطور گرماي هوا حسابي عرقمونو در آورده بود و بي صبرانه منتظر ورود به غار بوديم تا يه آب تني جانانه داشته باشيم .
در نزديكي سرچشمه اتراق كرديم و زير انداز هامونو انداختيم و چند نفري كه قبل از ما به اونجا رسيده بودن بساط آتش و به راه انداخته بودن ، ما هم خيلي سريع كتري و پر از آب كرديم گذاشتيم كنار آتيش ، بعد از يه استراحت كوتاه كوله هامونو كنار زير انداز گذاشتيم و رفتيم به طرف غار ...
اونروز سطح آب به نسبت دفعه هاي قبل خيلي پايين بود ، به دهانه غار رسيديم و هدلامپ ها رو آماده كرديم و زديم به دل پر رمز و راز غار .
با شيب نسبتاً تندي به پايين رفتيم و كم كم در دل تاريك غار حوضچه آب نمايان شد ، ابتدا يكي از همسفرهامون پريد داخل حوضچه و بعد از اون من رفتم و بعد بيشتر همسفرهاي ماجراجو با عبور از حوضچه آب ( كه خيلييييييي هم سرد بود ) به اون طرف غار رسيديم كه من متوجه شدم يكي از همسفرهامون هدلامپ اش داخل حوضچه افتاده و از زير آب همچنان روشن بود ، من خيلي سعي كردم هدلامپ و از مرگ نجات بدم ولي متاسفانه با وجود تلاطم زياد آب هد لامپ لاي سنگ ها افتاد و براي هميشه خاموش شد !!!!
انتهاي غار سكوتي كرديم و از فضاي تاريك غار لذت برديم و سپس برگشتيم به طرف بيرون غار .
اونجا هم وسايلمونو برداشتيم و رفتيم سمت محل اتراق . اونجا هم چاي داغ و ذغالي درست كرديم و بعد از صرف نهار و چايي ذغالي كمي استراحت كرديم و مسير برگشت به طرف ماشينمونو پيش گرفتيم . حدود ساعت ٥ عصر هم برگشتيم به طرف كرج .
با آرزوي سلامتي و سفر هاي بسيار ...
شاد باشيد.
مورخ 96/3/12
راهنما: شهام نخبه زعیم
در فصل بهار سفر به استان هاي شمال ايران خيلي مي چسبه . چون جنگل و رودخانه داره ، پرنده و قورباقه و مارمولك و سنجاقك داره ...
ساعت ٥ صبح سفرمونو به سمت روستاي ديورش آغاز كرديم و بعد از اومدن همه همسفرهامون به راه افتاديم . صبحانه رو تو رستوران خورديم و با انرژي گرفتن نوبت به معارفه رسيد و همسفرهامون يك به يك خودشونو معرفي كردن . مشغول برنامه معارفه بوديم و اصلاً متوجه گذر زمان نشديم خيلي زود رسيديم به منجيل و يه توقف كرديم براي خريد و سرويس بهداشتي . بعد از حدود ٢٠ دقيقه مسيرمونو ادامه داديم به سمت رستم آباد و از اونجا هم به طرف روستاي ديورش...
هواي آخر هاي بهار بود و كم كم هوا داشت گرم تر مي شد . بين مسير اتوبوس و تا جايي كه مي شد برديم و از اونجا با ميني بوس هاي محلي تا روستاي ديورش رفتيم و از روستا پياده روي مونو آغاز كرديم .
از لا به لاي خانه ها گذشتيم و سپس به شاليزارهاي سبز رسيديم و بعد از عبور از شاليزارها و گرفتن عكس هاي يادگاري به ماهي سراي بزرگ ديورش رسيديم و از كنار ماهي سرا عبور كرديم و وارد جنگل شديم.
در ابتدا توضيحاتي به همسفرهامون دادم و راه پاكوب و پيش گرفتيم پستي و بلندي هاي جنگل و همينطور گرماي هوا حسابي عرقمونو در آورده بود و بي صبرانه منتظر ورود به غار بوديم تا يه آب تني جانانه داشته باشيم .
در نزديكي سرچشمه اتراق كرديم و زير انداز هامونو انداختيم و چند نفري كه قبل از ما به اونجا رسيده بودن بساط آتش و به راه انداخته بودن ، ما هم خيلي سريع كتري و پر از آب كرديم گذاشتيم كنار آتيش ، بعد از يه استراحت كوتاه كوله هامونو كنار زير انداز گذاشتيم و رفتيم به طرف غار ...
اونروز سطح آب به نسبت دفعه هاي قبل خيلي پايين بود ، به دهانه غار رسيديم و هدلامپ ها رو آماده كرديم و زديم به دل پر رمز و راز غار .
با شيب نسبتاً تندي به پايين رفتيم و كم كم در دل تاريك غار حوضچه آب نمايان شد ، ابتدا يكي از همسفرهامون پريد داخل حوضچه و بعد از اون من رفتم و بعد بيشتر همسفرهاي ماجراجو با عبور از حوضچه آب ( كه خيلييييييي هم سرد بود ) به اون طرف غار رسيديم كه من متوجه شدم يكي از همسفرهامون هدلامپ اش داخل حوضچه افتاده و از زير آب همچنان روشن بود ، من خيلي سعي كردم هدلامپ و از مرگ نجات بدم ولي متاسفانه با وجود تلاطم زياد آب هد لامپ لاي سنگ ها افتاد و براي هميشه خاموش شد !!!!
انتهاي غار سكوتي كرديم و از فضاي تاريك غار لذت برديم و سپس برگشتيم به طرف بيرون غار .
اونجا هم وسايلمونو برداشتيم و رفتيم سمت محل اتراق . اونجا هم چاي داغ و ذغالي درست كرديم و بعد از صرف نهار و چايي ذغالي كمي استراحت كرديم و مسير برگشت به طرف ماشينمونو پيش گرفتيم . حدود ساعت ٥ عصر هم برگشتيم به طرف كرج .
با آرزوي سلامتي و سفر هاي بسيار ...
شاد باشيد.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.224 ثانیه