- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 98
- سفرنامه تور روستای ماسوله مورخ 98/1/2
×
تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98
سفرنامه تور روستای ماسوله مورخ 98/1/2
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
5 سال 1 ماه قبل - 4 سال 11 ماه قبل #2116
توسط travelloug
سفرنامه تور روستای ماسوله مورخ 98/1/2 was created by travelloug
سفرنامه تور روستای ماسوله
مورخ 98/1/2
راهنما: محمدمهدی امینی زاده
سفر بخیر اسفند ! کوله بارت را بستی ؟ چیزی را فراموش نکرده باشی! مثلا خاطره ای ، دردی ، غمی ! حواست باشد همه را برداری ...دِر چمدانت را محکم ببندی! فروردین دارد می آید! میدانی که چمدانش سبک است پر از شکوفه ! وقتی رسید میخواهم وصلشان کنم روی درخت های حیاط ! میخواهم بهار را دل انگیز کنم... عشق را نشانش بدهم ...قدم زدن زیر باران ، آن هم دو نفره ،شانه به شانه را یادش بدهم ...به بهار بفهمانم سه ماه فصلش باید دوست داشتن باشد ، پر از روزهای خوب ، پر از قرارهای عاشقانه ... اسفند جان بودنت کافی است وقتت تمام شده ... بو کن ! بوی سمنو می آید بوی سنجد ! بوی پول های تا نخورده ی لای قرآن ! معطل نکن پستت را تحویل بده بهار پشت در است !
اولین سفر سال ۱۳۹۸باشد و استان گیلان باشد و شمعدانی باشد و پنجره رنگی باشد ... و ماسوله نباشد ؟!مگر میشود ؟!
صبح دوم فروردین بود که کاپیتان قنبری عزیز اولین بوق سفر های نوروزی را به صدا دراورد و تا به خودمان آمدیم پشت میز صبحانه رنگارنگ مجتمع آفتاب بودیم و خودمان را برای یک روز خوب مهیا میکردیم .
معارفه همسفران خیلی زود تمام شد و دو گروه آقاجون لوس آنجلس و نسرین تولد به ادا بازی مشغول شدن . هنوز به ظهر مانده بود که به ماسوله رسیدیم و خانه های زیبا همچون پلکانی به اسقبال ما آمدند. اول آبشار خروشان انتهای روستا را دیدیم و سپس کم کم به سمت قلب ماسوله حرکت کردیم .
از ماسوله گفتیم و از تاریخش ... از خانه ها گفتیم واز پنجره های رنگی اش ...
اتاقها گفتیم و از شمعدانی های از لب ایوانش ...
و از چهار محله ماسوله که بازار شلوغ آن را همچون نگینی ارزشمند در درون خود حفظ کرده اند...
از جامعه محلی خرید کردیم و در فضای مطبوع روستا چای داغ نوشیدیم ... دل رفتن نداریم اما ناگزیریم به بازگشت . از زیباییهای ماسوله خداحافظی کردیم و کمی آنطرف تر میز ناهار منتظرمان بود .
کلوچه فومن هم طعم خوبی دارد و نمیشود از آن گذشت و در کنار چایی گرم عیشمان را تکمیل کردیم و حرکت باز گشت آغاز شد .
در میان راه کلی مسابقه و شادی برگزار شد و هنرنمایی همسفران به اوج خودش رسید و همه با لبخند تا شهر و دیارمان همراه شدند و در رویای سفرهای بودی بودند چرا که سفر پایان ندارد .
از همکار عزیزم آرمان نظری کمال تشکر را دارم و از همسفران صبورم سپاسگزارم و به امید دیدار مجدد همه دوستان .
محمد مهدی امینی زاده
۲ فروردین ۱۳۹۸
مورخ 98/1/2
راهنما: محمدمهدی امینی زاده
سفر بخیر اسفند ! کوله بارت را بستی ؟ چیزی را فراموش نکرده باشی! مثلا خاطره ای ، دردی ، غمی ! حواست باشد همه را برداری ...دِر چمدانت را محکم ببندی! فروردین دارد می آید! میدانی که چمدانش سبک است پر از شکوفه ! وقتی رسید میخواهم وصلشان کنم روی درخت های حیاط ! میخواهم بهار را دل انگیز کنم... عشق را نشانش بدهم ...قدم زدن زیر باران ، آن هم دو نفره ،شانه به شانه را یادش بدهم ...به بهار بفهمانم سه ماه فصلش باید دوست داشتن باشد ، پر از روزهای خوب ، پر از قرارهای عاشقانه ... اسفند جان بودنت کافی است وقتت تمام شده ... بو کن ! بوی سمنو می آید بوی سنجد ! بوی پول های تا نخورده ی لای قرآن ! معطل نکن پستت را تحویل بده بهار پشت در است !
اولین سفر سال ۱۳۹۸باشد و استان گیلان باشد و شمعدانی باشد و پنجره رنگی باشد ... و ماسوله نباشد ؟!مگر میشود ؟!
صبح دوم فروردین بود که کاپیتان قنبری عزیز اولین بوق سفر های نوروزی را به صدا دراورد و تا به خودمان آمدیم پشت میز صبحانه رنگارنگ مجتمع آفتاب بودیم و خودمان را برای یک روز خوب مهیا میکردیم .
معارفه همسفران خیلی زود تمام شد و دو گروه آقاجون لوس آنجلس و نسرین تولد به ادا بازی مشغول شدن . هنوز به ظهر مانده بود که به ماسوله رسیدیم و خانه های زیبا همچون پلکانی به اسقبال ما آمدند. اول آبشار خروشان انتهای روستا را دیدیم و سپس کم کم به سمت قلب ماسوله حرکت کردیم .
از ماسوله گفتیم و از تاریخش ... از خانه ها گفتیم واز پنجره های رنگی اش ...
اتاقها گفتیم و از شمعدانی های از لب ایوانش ...
و از چهار محله ماسوله که بازار شلوغ آن را همچون نگینی ارزشمند در درون خود حفظ کرده اند...
از جامعه محلی خرید کردیم و در فضای مطبوع روستا چای داغ نوشیدیم ... دل رفتن نداریم اما ناگزیریم به بازگشت . از زیباییهای ماسوله خداحافظی کردیم و کمی آنطرف تر میز ناهار منتظرمان بود .
کلوچه فومن هم طعم خوبی دارد و نمیشود از آن گذشت و در کنار چایی گرم عیشمان را تکمیل کردیم و حرکت باز گشت آغاز شد .
در میان راه کلی مسابقه و شادی برگزار شد و هنرنمایی همسفران به اوج خودش رسید و همه با لبخند تا شهر و دیارمان همراه شدند و در رویای سفرهای بودی بودند چرا که سفر پایان ندارد .
از همکار عزیزم آرمان نظری کمال تشکر را دارم و از همسفران صبورم سپاسگزارم و به امید دیدار مجدد همه دوستان .
محمد مهدی امینی زاده
۲ فروردین ۱۳۹۸
Last edit: 4 سال 11 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.256 ثانیه