سفرنامه تور بوشهر- فیروزآباد مورخ 12 الی 98/1/16

سفرنامه تور بوشهر- فیروزآباد
مورخ 12 الی 98/1/16
راهنما: وحید شعبانی


ساقی غم فردای حریفان چه خوری...
در آخرین روزهای نوروز ۹۸ و در میان موج اخبار سیل و ویرانی با یک روز تاخیر اراده رفتن دوباره در وجودمان قوت گرفته و باز عازم سفر خواهیم بود .. اینبار به مقصد ساحل نیلگون خلیج همیشه پارس ، بوشهر دلیر پرور.. بعد از ظهر روز ۱۲ همراه دوستانمان سوار بر مرکب سید شده و دل به جاده میدهیم .. به رسم معمولمان در ابتدای سفر کمی از خودمان میگوییم و خاطرات مشمئز کننده دوستان کمی خاطرمان را مشمئز میکند .. آسمان کم کم رنگ نارنجی به خود گرفته و شب نهایتا چادرش را بر سر آسمان پهن میکند .. مارال توقف میکنیم برای صرف شام .. استراحتی میکنیم و میرویم .. شب ، جاده و سکوتی مه آلود.. صبح روز بعد از راه میرسد و ما در نزدیکی کازرون هستیم .. هوایی مرموز و بهاری .. به هتل بیشاپور میرویم برای صرف صبحانه .. میل کرده و میرویم برای اولین دیدارمان .. شهر باستانی بیشاپور یا به اندیو شاپور ... در ابتدای مسیر پویا از اردشیر و شاپور و تشکیل ساسانیان میگوید و سپس مرد شریف مستقر در شهر ما را به دیدن آثار بی نظیر شهر بیشاپور میبرد ..



با لهجه شیرین از آناهیتا و ایوان موزائیک میگوید .. از ورساچه و ابهت شاپور و والرین .. از ایرانمان با عشق میگوید .. از او خداحافظی میکنیم و به دیدار ستونهای یادبود میرویم .. کمی تعریف و کمی عکس و میرویم..








از جاده عبور میکنیم و به تنگ چوگان وارد میشویم .. تنگه ای بزرگ و پر ابهت که رودخانه ای در میان دارد و اطراف آن پر از کتیبه های اعجاب انگیز است .. کتیبه هایی با جزئیات فراوان که چشم هر بیننده ای را مسحور خویش مینماید .. کمی از تاریخ میگوییم و نقشی به یادگار مینشانیم و میرویم..


کمی آنطرف تر اقامتگاه مقدم است .. سیاه چادری قشقایی برپا کرده و کلی حال خوب دارد .. به سیاه چادر میرویم .. در کنارمان کلی قفس پرنده و خرگوش است و یک خروس لاری .. ناهار لذیذمان را میخوریم و میرویم به سوی بوشهر .. کمی استراحت و اینجا بوشهر است .. بندر خورشید و شروه خوانی و بخشو .. جایی که با نقاب مظلومیت در سراسر تاریخ ایران خوش درخشیده است .. به هتل پلاس میرویم .. استراحتی میکنیم و سپس به تماشای ساحل میرویم .. یارانمان سرخوشند و هر کدام به گوشه ای از بوشهر سرک میکشند .. شبهای خنک بندر .. خواب و فردایی تازه .. صبحانه را خورده و میرویم تا خانه دهدشتی های بوشهر ، موزه تاریخ پزشکی.. اما به دلیل تعطیلی رسمی موزه تعطیل است و بار دیگر یادمان باشد در ساعت اداری به این موزه بیاییم ?


به عمارت طاهری میرویم .. موزه مردم شناسی بوشهر .. از موزه دیدن میکنیم و کلی ساز میزنیم تا در نهایت با اخطار دوستان روبرو میشویم .. سپس عکسی به یادگار میخواهیم بگیریم که پویا در حرکتی ژانگولروار یکی از اشیای موزه را میشکند .. ما را محترمانه از موزه بیرون میکنند..


میرویم به سوی دلوار ..سرزمین جنگ و مقاومت در برابر استعمار انگلیس .. سرزمین رئیسعلی دلواری .. با عموزاده رئیسعلی که لباسی محلی به تن دارد میرویم برای بازدید از خانه اش که حالا موزه دلوار نام گرفته است.. با شور و هیجان برایمان از دلاوریهای مردان تنگستان میگوید .. با او عکسی میگیریم .. از همایون شهنواز که حالا آن کنار آرمیده است دیدار میکنیم و میرویم ..


به بندر بوالخیر میرسیم .. قبل از آماده شدن ناهار تنی به آب میزنیم و کیف میکنیم از آب تمیز و بی کران خلیج پارس.. به کافه میرویم و با یک ناهار دلچسب و خوشمزه از ما پذیرائی می‌کنند.. میرویم دوباره به بندر عامری .. در سایه چایی به دست و در حالی که ملوانمان برایمان در حد عصر جدید میرقصد منتظر اعجوبه موسیقی هستیم تا بیاید و لنج به راه بیافتد .. می آید .. لنج به راه می افتد و ما چقدررر کیف میکنیم ازین خواننده نوظهور ... ابی را مانند اسکناس لوله کرده و در جیبش قرار داده است ..


به سرعت او و لنجش را ترک میکنیم و به سمت کلوتهای خورموج میرویم .. پدیده ای شگفت انگیز اینبار در نزدیکی ساحل دریا .. به میانشان میرویم ، سکوتی میکنیم و تصویری به یادگار ..








به بوشهر میرویم .. تایم آزاد و شب نوبت خیام خوانی است .. با مسافران قرار گذاشته ایم و شب به کافه حاج رییس میرویم .. گروه شالو با عبدالله مقاتلی و یک گروه باحال .. و البته یک سیاه چرده جذاب و عشقی که دل همه را میبرد .. دوستانمان لرزه بر اندام میاندازند و شبشان شب میشود ..‌ صبح روز بعد از هتل بیرون میزنیم و داستان جذاب جدایی استارت میخورد (سانسور) به سمت فیروز آباد حرکت میکنیم .. از کلمه و اهرم و فراشبند گذر میکنیم... با مناظری رویایی.. پایی به آب میزنیم و برای ظهر به فیروزآباد میرسیم .. آقای کاظمی از ما جدا می‌شود و دیگر فیلمبردار نداریم!! در هتل جهانگردی ناهار میخوریم و میرویم به سوی گور .. شهر باستانی گور .. یا اردشیرخوره .. با میل عجیبش در وسط شهر و آتشکده ای بزرگ در گوشه اش..


از تاریخش میگوییم و هنر مهندسی نیاکان ساسانیمان در ۱۸۰۰ سال پیش ..‌ به حق شهر دایره ایه عجیبیست.. کلی عکس میگیریم و هندوانه ای خنک بر بدنمان میزنیم و میرویم به سمت دره تنگاب ..


دره پادشاهان.. وارد محوطه کاخ اردشیر بابکان میشویم .. به جا مانده از دوران باستان .. سالم است و صحیح .. قرص است و جذاب .. اولین گنبدهای ایران به روایتی همین سه گنبد کاخ هستند .. از آتشکده اش برکه ای به جا مانده و حسی پر شور .. از حس و حالش میگوییم و میرویم ..





از چادر قشقایی ها خرید میکنیم و به دل تنگه میرویم ..





به سمت شیراز .. بکر است و جذاب این تنگاب .. سد پر آب دارد و کتیبه .. قلعه دختر دارد و ابهت .. شب.. به شیراز عاشق پرور میرسیم .. شهر شعر و ادب .. در هتل نصیرالملک استراحتی میکنیم .. شب دوستان پخش میشوند و به حافظیه و شاهچراغ میروند .. چه حالی دارد این شبهای بهاری شیراز .. بوی شعر میدهد .. بوی نارنج .. شب را به صبح میرسانیم و میرویم به سوی مرودشت .. پروژه جدایی تکمیل میشود (باز هم سانسور).. به تخت جمشید میرسیم ..


شکوه دارد و تمام.. به میان سنگهای بازمانده از دوران هخامنشی میرویم ..


از داریوش می گوییم تا خشایارشا و اردشیر و .. خلاصه که تمامی ندارد این جبروت ولی باید رفت ..


حالا در جاده ایم به سمت ایزدخواست .. از کلی شهر عبور میکنیم و بالاخره میرسیم.. به اقامتگاه ایزدی میرویم و نهار جانانه ای میخوریم .. چای و دمنوش میخوریم .. صنایع دستی میخریم .. از قلعه میگوییم و میرویم .. در جاده گاهی نم نم باران داریم .. از اصفهان هم میگذریم و لحظه به لحظه به پایان خوشیهایمان نزدیک میشویم .. در راه کلی بازیگوشی میکنیم .. به جای دوستانمان میخوانیم و بادکنک ها را میترکانیم ..کلا خوشیم و آرمان جان هم یکی از صندلی ها را میشکند و پویا جان هم ما را بیش از اندازه با خیام خوانی محشور نموده است ( پیش آر پیاله را که شب میگذرد).. خواننده هم داریم .. سمن جان کلی برایمان میخواند .. مثل روز اول در مارال می ایستیم و شام میخوریم.. آرام آرام به کرج نزدیک میشویم .. نیمه شب است و در مقابل البرزمن ایستاده ایم .. خسته ولی پر انرژی و میدانیم که باز هم سفر پایان ندارد ...