- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 98
- سفرنامه تور دریاچه عروس مورخ 98/2/13
×
تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98
سفرنامه تور دریاچه عروس مورخ 98/2/13
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
5 سال 2 هفته قبل - 5 سال 2 هفته قبل #2158
توسط travelloug
سفرنامه تور دریاچه عروس مورخ 98/2/13 was created by travelloug
سفرنامه تور دریاچه عروس
مورخ 98/2/13
لیدر : شهام نخبه زعیم
یه روز دیگه هم قراره تو دل طبیعت ایران با همسفرهای عااالیه البرز من سپری بشه . دل تو دلمون نیست تا لحظه دیدار فرا برسه . ساعت ۵ صبح و تو دل تاریکی هوا سوار میشیم تا سفر خودمون و آغاز کنیم . تا صبحانه استراحتی میکنیم و با رسیدن به رستوران هم کم کم آفتاب داره سر و کله اش پیدا میشه . به رستوران میریم و صبحانه مون و نوش جان میکنیم . حالا دیگه جاده است و بساط آشنایی با همسفرها داغ تا از نصیحت های خودشون به دوران نوجوانی بگن و چند صباحی هوا جمعمون و گررررررم کنن . نزدیک رودبار میشیم و نیروی انتظامی که فقط برگه و مجوز شهر خودشون و قبول دارن یکساعتی معتل میشیم و اجازه عبور میگیریم . نیم ساعت راه میریم و میرسیم به دریاچه عروس گشتی به دور دریاچه میزنیم و کلی عکس یادگاری میگیریم ...
کم کم خودمون و از هیاهوی افراد دور دریاچه دور میکنیم تو دل جنگل غرق زیبایی هاش میشیم . بعد از یکساعت پیاده روی محلی آرام و برای اتراق خودمون انتخاب میکنیم. بساط چایی و آتش و با همکاری آقا فرهاد و احمدرضا و آقا منوچهر براه میکنیم و الحق عجب چایی ذغالی شد ....
نهار و میخوریم و بعد از استراحت مسیر برگشتمون و پیش میگیریم ...
. توقف بعدی ما منجیل و خرید سوغات . بعد از خرید و پذیرایی از همسفرهامون با یه سورپرایز میریم تا سرو کهنسال منجیل و ببینیم و بعد از یه پیاده روی کوتاه قامت راست درخت مارو مجذوب خودش میکنه...عکس یادگاری میگیریم
با دلی پر از خاطره های سفر دل به دل جاده میزنیم و با شادی خودمون و به کرج میرسونیم و حدود ساعت ۱۱ شب ماییم و نوای جدایی از همسفرهای جان .
با آرزوی سلامتی و سفرهای زیاد .
به امید دیدار.
مورخ 98/2/13
لیدر : شهام نخبه زعیم
یه روز دیگه هم قراره تو دل طبیعت ایران با همسفرهای عااالیه البرز من سپری بشه . دل تو دلمون نیست تا لحظه دیدار فرا برسه . ساعت ۵ صبح و تو دل تاریکی هوا سوار میشیم تا سفر خودمون و آغاز کنیم . تا صبحانه استراحتی میکنیم و با رسیدن به رستوران هم کم کم آفتاب داره سر و کله اش پیدا میشه . به رستوران میریم و صبحانه مون و نوش جان میکنیم . حالا دیگه جاده است و بساط آشنایی با همسفرها داغ تا از نصیحت های خودشون به دوران نوجوانی بگن و چند صباحی هوا جمعمون و گررررررم کنن . نزدیک رودبار میشیم و نیروی انتظامی که فقط برگه و مجوز شهر خودشون و قبول دارن یکساعتی معتل میشیم و اجازه عبور میگیریم . نیم ساعت راه میریم و میرسیم به دریاچه عروس گشتی به دور دریاچه میزنیم و کلی عکس یادگاری میگیریم ...
کم کم خودمون و از هیاهوی افراد دور دریاچه دور میکنیم تو دل جنگل غرق زیبایی هاش میشیم . بعد از یکساعت پیاده روی محلی آرام و برای اتراق خودمون انتخاب میکنیم. بساط چایی و آتش و با همکاری آقا فرهاد و احمدرضا و آقا منوچهر براه میکنیم و الحق عجب چایی ذغالی شد ....
نهار و میخوریم و بعد از استراحت مسیر برگشتمون و پیش میگیریم ...
. توقف بعدی ما منجیل و خرید سوغات . بعد از خرید و پذیرایی از همسفرهامون با یه سورپرایز میریم تا سرو کهنسال منجیل و ببینیم و بعد از یه پیاده روی کوتاه قامت راست درخت مارو مجذوب خودش میکنه...عکس یادگاری میگیریم
با دلی پر از خاطره های سفر دل به دل جاده میزنیم و با شادی خودمون و به کرج میرسونیم و حدود ساعت ۱۱ شب ماییم و نوای جدایی از همسفرهای جان .
با آرزوی سلامتی و سفرهای زیاد .
به امید دیدار.
Last edit: 5 سال 2 هفته قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.114 ثانیه