- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های بهار 98
- سفرنامه تور جنگل راش مورخ 98/2/27
×
تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 98
سفرنامه تور جنگل راش مورخ 98/2/27
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
5 سال 1 روز قبل - 4 سال 11 ماه قبل #2176
توسط travelloug
سفرنامه تور جنگل راش مورخ 98/2/27 was created by travelloug
سفرنامه تور جنگل راش
مورخ 98/2/27
راهنما: علی قلعه نوئی
اردیبهشت ...
از آن ماههای لعنتی ست که در آن
کوه میچسبد،
دریا میچسبد،
با دوستان در خیابانها بودن میچسبد،
در خانه بودن و ولو بودن زیر دست و پای مادر میچسبد،
تمام رنگها برای پوشیدن خوبند،
هوا جان میدهد برای عاشقی کردن و عشق ورزیدن به دیگران .
انقدر این اردیبهشت برای همه چیز و همه کار دوست داشتنی است،
که یک ماه برایش کم است و باید کم کمش شش ماه تمدید شود...
و چه زیباست این ماه بهشتی
سامان_رضايي
در آخرین جمعه اردیبهشت راهی جاده فیروزکوه شدیم . همسفرانی شاد و پرانرژی و معارفه پر باری داشتیم چراکه پزشک و دندان پزشک و پرستار و معلم و کارمند و استاد رزمی و کارشناس و مهندس و همه اصناف همسفرشده بودند .در نیمه راه به محل صبحانه که رسیدیم با ماشین های متعدد و جمعیت زیادی مواجه شدیم اما قبل از نگرانی ، جایگاه اختصاصی ما خالی بود و قبل از بقیه صبحانه مان سرو شد.
در حالی که از کنار سه خط طلا میگذشتیم و شاهکار مهندسین اتریشی و دانمارکی را در عظمت پل زیبای ورسک جستجو میکردیم معارفه را ادامه دادیم . غار اسپهبد خورشید را از دور نظاره کردیم وبه عظمت و قدمت ایران عزیزمان بالیدیم .
به ابتدای خروجی روستا که رسیدیم بقیه راه را با مینی بوس طی کردیم و آنقدر پیچ و تاب خوردیم تا ابتدای جنگلبانی رسیدیم.
گویا باید دوباره ماشین ها را عوض کنیم و اینبار دوست همیشگی نیسان ابی !
بالاخره بعد از کلی نیسان سواری مهیج به ابتدای مسیر پیاده روی رسیدیم .
انگار هزاران نفر با قد بلند و در سکوتی خیال انگیز کنار هم صف کشیده اند وما باید از لابلای این هزاران نفر حرکت کنیم و قدم بزنیم .
سکوتی که صدای خش خش برگهای زیر پا حسی رویایی در توایجاد میکند و این هزاران نفر همان درختان دوست داشتنی وسر به فلک کشیده راش هستند که ساکت و ارام و بی حرکت ایستاده اند که قدم زدن عابران را نظاره کنند
علی قلعه نویی عزیز از جنگل میگوید ودوران یخبندان و میراث چهل میلیون ساله و اهمیت آنها و همسفران سرتا پا گوش ایستاده اند و سپس به حرکت ادامه میدهیم .
قدم به قدم با صحنه جدیدی روبرو میشویم و درختان راش همچنان به سکوت ایستاده اند و از تحیر همسفران لبخند میزنند .
پس از مدتی به محل اتراق رسیدیم و مشغول هیزم و آتش شدیم البته با رعایت مسائل ایمنی !
جمعی از دوستان که هنوز از سحر جنگل راش مسحور نشده اند به اتفاق علی آقای عزیز بالاتر میروند که مرز جنگل وکوه را از نزدیک ببینند .
ما هم آتشی گرم به پا کردیم و ناهار خوردیم
سپس دو گروه ببر خشمگین و سمیه نرو مشغول مسابقه طناب کشی شدند که طبق معمول نتیجه مساوی شد .
کمی چشم بندی کردیم و بازی کردیم تا بقیه دوستان هم برگشتند و چای دلچسبی نوشیدیم و تصمیم به بازگشت گرفتیم .
در مسیر برگشت علاوه بر صدای پا روی برگها صدای پرندگان هم به حس وحال ما افزود و کم کم به نیسان ها نزدیک شدیم و با جمعیت ایستاده و ساکت خداحافظی کردیم و به سوی ماشین بازگشتیم .
به ماشین رسیدیم ولی حس خوب جنگل را به همراه خود به داخل ماشین بردیم در حدی که دو گروه راهیان نور و راهیان دور کلی مسابقه ادا بازی اجرا کردند و شادی کردیم و خاطرات خوب را برای شهرمان سوغات بردیم و نیمه های شب بود که با همسفران در سودای سفری دیگر بودیم چرا که سفر پایان ندارد .
از لیدر عزیز و گرامی علی قلعه نویی کمال تشکر را دارم واز همه همسفران عزیزم بابت صبوری وهمراهی خوبشان سپاسگزارم وبه امید دیدار همه. دوستان
محمد مهدی امینی زاده
مورخ 98/2/27
راهنما: علی قلعه نوئی
اردیبهشت ...
از آن ماههای لعنتی ست که در آن
کوه میچسبد،
دریا میچسبد،
با دوستان در خیابانها بودن میچسبد،
در خانه بودن و ولو بودن زیر دست و پای مادر میچسبد،
تمام رنگها برای پوشیدن خوبند،
هوا جان میدهد برای عاشقی کردن و عشق ورزیدن به دیگران .
انقدر این اردیبهشت برای همه چیز و همه کار دوست داشتنی است،
که یک ماه برایش کم است و باید کم کمش شش ماه تمدید شود...
و چه زیباست این ماه بهشتی
سامان_رضايي
در آخرین جمعه اردیبهشت راهی جاده فیروزکوه شدیم . همسفرانی شاد و پرانرژی و معارفه پر باری داشتیم چراکه پزشک و دندان پزشک و پرستار و معلم و کارمند و استاد رزمی و کارشناس و مهندس و همه اصناف همسفرشده بودند .در نیمه راه به محل صبحانه که رسیدیم با ماشین های متعدد و جمعیت زیادی مواجه شدیم اما قبل از نگرانی ، جایگاه اختصاصی ما خالی بود و قبل از بقیه صبحانه مان سرو شد.
در حالی که از کنار سه خط طلا میگذشتیم و شاهکار مهندسین اتریشی و دانمارکی را در عظمت پل زیبای ورسک جستجو میکردیم معارفه را ادامه دادیم . غار اسپهبد خورشید را از دور نظاره کردیم وبه عظمت و قدمت ایران عزیزمان بالیدیم .
به ابتدای خروجی روستا که رسیدیم بقیه راه را با مینی بوس طی کردیم و آنقدر پیچ و تاب خوردیم تا ابتدای جنگلبانی رسیدیم.
گویا باید دوباره ماشین ها را عوض کنیم و اینبار دوست همیشگی نیسان ابی !
بالاخره بعد از کلی نیسان سواری مهیج به ابتدای مسیر پیاده روی رسیدیم .
انگار هزاران نفر با قد بلند و در سکوتی خیال انگیز کنار هم صف کشیده اند وما باید از لابلای این هزاران نفر حرکت کنیم و قدم بزنیم .
سکوتی که صدای خش خش برگهای زیر پا حسی رویایی در توایجاد میکند و این هزاران نفر همان درختان دوست داشتنی وسر به فلک کشیده راش هستند که ساکت و ارام و بی حرکت ایستاده اند که قدم زدن عابران را نظاره کنند
علی قلعه نویی عزیز از جنگل میگوید ودوران یخبندان و میراث چهل میلیون ساله و اهمیت آنها و همسفران سرتا پا گوش ایستاده اند و سپس به حرکت ادامه میدهیم .
قدم به قدم با صحنه جدیدی روبرو میشویم و درختان راش همچنان به سکوت ایستاده اند و از تحیر همسفران لبخند میزنند .
پس از مدتی به محل اتراق رسیدیم و مشغول هیزم و آتش شدیم البته با رعایت مسائل ایمنی !
جمعی از دوستان که هنوز از سحر جنگل راش مسحور نشده اند به اتفاق علی آقای عزیز بالاتر میروند که مرز جنگل وکوه را از نزدیک ببینند .
ما هم آتشی گرم به پا کردیم و ناهار خوردیم
سپس دو گروه ببر خشمگین و سمیه نرو مشغول مسابقه طناب کشی شدند که طبق معمول نتیجه مساوی شد .
کمی چشم بندی کردیم و بازی کردیم تا بقیه دوستان هم برگشتند و چای دلچسبی نوشیدیم و تصمیم به بازگشت گرفتیم .
در مسیر برگشت علاوه بر صدای پا روی برگها صدای پرندگان هم به حس وحال ما افزود و کم کم به نیسان ها نزدیک شدیم و با جمعیت ایستاده و ساکت خداحافظی کردیم و به سوی ماشین بازگشتیم .
به ماشین رسیدیم ولی حس خوب جنگل را به همراه خود به داخل ماشین بردیم در حدی که دو گروه راهیان نور و راهیان دور کلی مسابقه ادا بازی اجرا کردند و شادی کردیم و خاطرات خوب را برای شهرمان سوغات بردیم و نیمه های شب بود که با همسفران در سودای سفری دیگر بودیم چرا که سفر پایان ندارد .
از لیدر عزیز و گرامی علی قلعه نویی کمال تشکر را دارم واز همه همسفران عزیزم بابت صبوری وهمراهی خوبشان سپاسگزارم وبه امید دیدار همه. دوستان
محمد مهدی امینی زاده
Last edit: 4 سال 11 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.099 ثانیه