- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های تابستان 98
- سفرنامه تور گروهی تیاس مورخ 1398/04/07
×
تصاویر و سفرنامه های تور های تابستان 98
سفرنامه تور گروهی تیاس مورخ 1398/04/07
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
4 سال 9 ماه قبل - 4 سال 9 ماه قبل #2218
توسط travelloug
سفرنامه تور گروهی تیاس مورخ 1398/04/07 was created by travelloug
سفرنامه تور گروهی تیاس
مورخ: 1398/04/07
راهنما: محمد مهدی امینی زاده
معجزه ای وجود دارد که دوستی نامیده می شود
و در میان دل اقامت دارد ؛شما نمی دانید که چگونه بوجود می آید و چگونه آغاز می شود
اما شادمانی که برایتان به ارمغان می آورد همیشه موهبتی خاص می بخشد.
اولین جمعه تابستان است و پرشور ترین جمع البرز من ، قصد رفتن به جنگل و آب بازی کرده اند .
تیرماه گرم و همسفرانی گرمتر، چاره ای جز پیمایش مسیرهای آبی و آب بازی نمی گذارد .
چهل و دو نفر مشتاق با لبخند وارد اتوبوس کاپیتان حسینی میشوند و مثل همیشه هماهنگی ها با پژمان عزیز است . مردی از جنس صمیمیت و در عین حال خستگی ناپذیر و پرانرژی.
شروع حرکت اتوبوس با شروع شادی وصف ناپذیری یکی میشود و نه مجال معارفه میدهند و نه مجال صحبت و نه مجال بازی ..!
در چشم به هم زدنی خود را صبحانه خورده سوار بر نیسانهای آبی وسط جنگلهای مازندران دیدیم . شاخه های درختان و به خصوص تمشکها، حسابی از خجالت همسفران درآمدند و هر از گاهی خطوط یادگاری روی دست و سرمان کشیدند.
در انتهای راه، صدای دل انگیز رودخانه ای زلال و باصفا گوشمان را نوازش میداد . پای در آب گذاشتیم و تن وجانمان خنک شد .
تمشکها در طول مسیر رودخانه آویخته بودند و همسفران دلی از عزا دراوردند .
به محل استراحت رسیدیم. تا همسفران نفسی تازه کنند . من وهمکاران هم مشغول مقدمات چالش اصلی شدیم . آبشاری به ارتفاع حدود ۷ متر در لابلای سنگها . قرارمان اینست که خود را به پایین آبشار برسانیم وداخل حوضچه پایین آبشار آبتنی کنیم . نردبانی از چوب و طناب ساختیم و در جای مناسب نصب کردیم .
اولین داوطلب فرهود عزیز بود که شجاعانه مسیر پله ها رابه پایین رفت و خود را به حوضچه رساند .
کم کم بقیه هم قوت قلب گرفتند و یکی یکی بعد از فرهود پایین رفتند .
محمد رضای عزیز از میانه راه شیرجه ای نسبتا پر چالش زد و سیروش عزیز هم چندین بار شیرجه زد و داخل حوضچه بر روی تیوپ به آرامش رسید .
عکسهای دسته جمعی فاتحان حوضچه گرفته شد و کمکم به خاطر نفوذ سرمای آب باید بالا میرفتیم و دوباره با چالش نردبان طنابی مواجه شدیم و همگی به سلامت به ناهار رسیدند .
بعد از چای آتیشی همه آماده برگشت بودند و باید با آب و رودخانه و تمشکها خداحافظی میکردیم
مسیر برگشت کوتاهتر از مسیر رفت سپری شد و همسفران پرانرژی ما با شادی به شهر رسیدند و مشتاقانه در فکر سفر بعدی بودند چراکه سفر پایان ندارد ...
از حمید نیک پی عزیز و حسام و هدی عزیز بابت همراهی خوبشون ممنونم و به امید دیدار همه همسفران .
محمد مهدی امینی زاده
مورخ: 1398/04/07
راهنما: محمد مهدی امینی زاده
معجزه ای وجود دارد که دوستی نامیده می شود
و در میان دل اقامت دارد ؛شما نمی دانید که چگونه بوجود می آید و چگونه آغاز می شود
اما شادمانی که برایتان به ارمغان می آورد همیشه موهبتی خاص می بخشد.
اولین جمعه تابستان است و پرشور ترین جمع البرز من ، قصد رفتن به جنگل و آب بازی کرده اند .
تیرماه گرم و همسفرانی گرمتر، چاره ای جز پیمایش مسیرهای آبی و آب بازی نمی گذارد .
چهل و دو نفر مشتاق با لبخند وارد اتوبوس کاپیتان حسینی میشوند و مثل همیشه هماهنگی ها با پژمان عزیز است . مردی از جنس صمیمیت و در عین حال خستگی ناپذیر و پرانرژی.
شروع حرکت اتوبوس با شروع شادی وصف ناپذیری یکی میشود و نه مجال معارفه میدهند و نه مجال صحبت و نه مجال بازی ..!
در چشم به هم زدنی خود را صبحانه خورده سوار بر نیسانهای آبی وسط جنگلهای مازندران دیدیم . شاخه های درختان و به خصوص تمشکها، حسابی از خجالت همسفران درآمدند و هر از گاهی خطوط یادگاری روی دست و سرمان کشیدند.
در انتهای راه، صدای دل انگیز رودخانه ای زلال و باصفا گوشمان را نوازش میداد . پای در آب گذاشتیم و تن وجانمان خنک شد .
تمشکها در طول مسیر رودخانه آویخته بودند و همسفران دلی از عزا دراوردند .
به محل استراحت رسیدیم. تا همسفران نفسی تازه کنند . من وهمکاران هم مشغول مقدمات چالش اصلی شدیم . آبشاری به ارتفاع حدود ۷ متر در لابلای سنگها . قرارمان اینست که خود را به پایین آبشار برسانیم وداخل حوضچه پایین آبشار آبتنی کنیم . نردبانی از چوب و طناب ساختیم و در جای مناسب نصب کردیم .
اولین داوطلب فرهود عزیز بود که شجاعانه مسیر پله ها رابه پایین رفت و خود را به حوضچه رساند .
کم کم بقیه هم قوت قلب گرفتند و یکی یکی بعد از فرهود پایین رفتند .
محمد رضای عزیز از میانه راه شیرجه ای نسبتا پر چالش زد و سیروش عزیز هم چندین بار شیرجه زد و داخل حوضچه بر روی تیوپ به آرامش رسید .
عکسهای دسته جمعی فاتحان حوضچه گرفته شد و کمکم به خاطر نفوذ سرمای آب باید بالا میرفتیم و دوباره با چالش نردبان طنابی مواجه شدیم و همگی به سلامت به ناهار رسیدند .
بعد از چای آتیشی همه آماده برگشت بودند و باید با آب و رودخانه و تمشکها خداحافظی میکردیم
مسیر برگشت کوتاهتر از مسیر رفت سپری شد و همسفران پرانرژی ما با شادی به شهر رسیدند و مشتاقانه در فکر سفر بعدی بودند چراکه سفر پایان ندارد ...
از حمید نیک پی عزیز و حسام و هدی عزیز بابت همراهی خوبشون ممنونم و به امید دیدار همه همسفران .
محمد مهدی امینی زاده
Last edit: 4 سال 9 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 0.105 ثانیه