سفرنامه تور کویر ریگ زرین و پیر چک چک مورخ 20 الی 96/11/22

سفرنامه تور کویر ریگ زرین و پیر چک چک
مورخ 20 الی 96/11/22
راهنما: پویا ملاحسنی





خوشبختی از آن کسانیست که خواهان خوشبختی دیگران باشند . "زرتشت "

در دل بیابان های ایران داستان های ناگفته ی بسیاری هست که باید رفت و از نزدیک لمسشون کرد و بخشی از همون داستان ها شد تا همقدم با خیالبافی ها به هر آنچه که بوده جان دوباره داد و لحظه ها رو زندگی کرد...
ما هم با همسفرها همراه شدیم تا سر به بیابان بزنیم و فارغ از های و هو های بی وقفه این روزهای شلوغ به خیالمان فرصت پرواز بدیم و در سکوت کویر غرق بشیم و پای درد ودل های ویرانه ها بنشینیم و صدای زرتشت را از لابه لای چک چک قطرات آب بشنویم و رقص شعله های آتش را شادمانه دنبال کنیم...
جمعه شب بود که سفر ما به سمت زیارتگاه زرتشتی پیر چک چک آغاز شد. مثل همیشه معارفه با شور و حال فراوان برگزار شد و همه با هم بیشتر آشنا شدیم. از همون آغاز سفر مشخص بود که لحظه های خوبی در انتظار ما هست...
شب و جاده و پچ پچ ها و خنده های ریز و یواش و جنگ بی پایان زانو و صندلی...
آفتاب تازه طلوع کرده بود که در کنار کوهستانی زیبا و خاص توقف کردیم.

[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-21.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-1.jpg

در دل کوه زیارتگاه زرتشتی پیر چک چک قرار داشت. هوای صبحگاهی کویر حالمان را اساسی خوب کرده بود و آماده ی بالا رفتن از پله ها شده بودیم. از بین خیله ها گذشتیم و از دری که دو سرباز هخامنشی از آن مواظبت می کردند رد شدیم تا صدای چک چک آّب به گوشمون رسید... مشعل سه شعله ای که آرام و با وقار می سوخت و آتشدان دوازده پر نیلوفر آبی و و بو ی عود و موبد دوست داشتنی. همه و همه با آن منظره بی نظیر کوهستان نا خود آگاه حال آدم رو خوب می کرد...

[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-4.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-2.jpg

عکس ها را گرفتیم و راهی کاروانسرای خرانق شدیم تا صبحانه نوش جان کنیم. انگار که در تاریخ قدم گذاشته بودیم....
روستای تاریخی خرانق با آن معماری خاص مناطق کویری با کوچه های باریک و تو در تو و حسینیه و مسجد و مناری که قبلا ها می جنبید همسفرها رو سر ذوق آورده بود که تا می توانند عکس بگیرند.

[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-20.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-5.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-13.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-15.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-28.jpg

از خرانق دل کندیم و راهی رمل های کویر ریگ زرین شدیم. جاده ی خاکی بی انتهایی را پشت سر گذاشتیم و کمی ماجراجویی با اتوبوس کردیم تا به کنار رمل ها برسیم...

آسمان آبی بود و ابرهای سفید و کوچک دست در دست هم درحال بازی عمو زنجیرباف بودند... چقدر زیبا هستند این شن های طلایی و مسحور کننده ... سکوت کردیم و شن بازی و سرسره بازی و محو این همه زیبایی شدیم.

[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-22.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-8.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-7.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-10.jpg

نوبت ناهار خوردن شد . دور هم نشستیم و هرچه داشتیم با هم تقسیم کردیم و آتش رو روشن کردیم تا هم گرما بخش جمع ما باشه و هم چای ذغالیمان را به راه کند. در همین حین خورشید هم پشت کوه های دور غروب کرد...

[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-18.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-34.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-9.jpg

ما که بعد از ناهار جان دوباره گرفته بودیم به جان طناب افتادیم و دوگروه شدیم و تا می توانستیم کشیدیم و کشیدیم...
هوا تاریک شده بود و سرما و باد اجازه نداد تا بیشتر از این دور آتش بنشینیم. پس راه برگشت از کویر رو پی گرفتیم و در مسیر جاده خاکی دقایقی ایستادیم و در تاریکی مطلق محو ستاره های آسمان شدیم... در همان حال قطاری سوت کشان از کنارمان گذشت و داستان سفرمون رو هیجان انگیزتر از قبل کرد.
شب هنگام به اقامتگاه باصفایمان در میبد رسیدیم. خانه تاریخی عطار میزبان ما بود ... در هنگام ورود با آش شولی از ما پذیرایی کردند و بعد از تحویل گرفتن اتاق ها شام هم نوش جان کردیم و در حیاط با صفای خانه چای دلچسبی نوشیدیم و حوضی که فواره های کوچک آن دلبری می کردند و آرامشی سرد و دل انگیز که نصیب ما شده بود . شب رو در کنار هم با انواع اقسام موسیقی های طبیعی به صبح رسوندیم .

[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-24.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-32.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-29.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-33.jpg

صبحانه را در ایوان خانه نوش جان کردیم و راهی کوچه پس کوچه های میبد شدیم...
بادگیرها و چال باغچه ها و مسجد و نارین قلعه و خانه ها و انارهایی که از پشت هر دیوار کاهگلی به بیرون سرک می کشیدند.
به کاروانسرا رسیدیم و هر کس به سمتی رفت تا از صنایع دستی بازدیدی داشته باشه و سوغاتی به یادگار بخره.

[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-25.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-26.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-16.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-23.jpg


[img]images/tour/96/11bahman/20Rigzarrin/rigzarrin-30.jpg

ناهار مفصلی هم در همان کاروانسرا نوش جان کردیم . هنوز ولی انگار همسفرها از خرید سیر نشده بودند پس به سمت شهرک سفال رفتیم تا حسابی همه از سفال های زیبای میبد خرید کنند.
باز هم انگار چیزی کم بود، پس در اردکان توقف کردیم تا انواع محصولات کنجد رو همسفرها خریداری کنند ( ارده و روغن کنجد و حلوا و قطاب و...)
در داخل اتوبوس هم مسیر برگشت خیلی زود برای ما گذشت. آنقدر که گفتیم و خندیدیم. از مسابقه فرفره ها تا کلمه های سه حرفی از خاطره تعریف کردن تا شعر یادت نره و کلی بازی دیگه...
پدیده هایی هم این سفر داشت از جمله گروه کلکش و گروه رنگین کمان....
بالاخره به کرج رسیدیم و در میعادگاه همیشگی البرزمن سفر خاطره انگیز کویر ریگ زرین به پایان خودش رسید و ما با روحیه ای بالا و به امید سفرهای بی پایان آینده همدیگه رو بدرود گفتیم...
با تشکر از همه شما همسفرهای با صفا و شاهین عزیز که با تلاش های همیشگی خودش باعث اتفاق های خوب این سفر شد...
شاد و سلامت باشید.