× سفرنامه تورها و تصاویر پاییز 92

سفرنامه تور دو روزه چشمه باداب سورت 24 الی 92/7/25

بیشتر
10 سال 6 ماه قبل - 10 سال 6 ماه قبل #596 توسط travelloug
سفرنامه تور دو روزه چشمه های رنگی باداب سورت
مورخ 24 الی 92/7/25
راهنمای تور: مهدی لطفی

همسفران خوب البرز من اینبار میهمان کوهستانهایی بودند که مرز کویر و جنگل بود. باداب سورت و دریاچه الندان.
سفری به چشمه های رنگارنگ و جادویی.
چهارشنبه 24 مهرماه ، ساعت 5 صبح و در هوای خنک پاییزی از میدان سپاه کرج عازم سمنان و شهمیرزاد شدیم تا به کیاسر و بعد از آن به باداب سورت برویم. در این سفر دوست خوبم ابراهیم هم مرا همراهی میکرد. چند نفر از دوستان هم قرار بود در تهران به ما ملحق شوند که حدود ساعت 6 به آنها رسیدیم.
همه چیز حکایت از سفری خوب و خوش داشت. از آنجایی که همه صبح خیلی زود بیدار شده بودند بعد از توضیحی مختصر همه را به حال خود گذاشتیم تا کمی استراحت کنند. تا ساعت 8 که برای صبحانه توقف کنیم
تقریبا همه خواب بودند.( به جز من و راننده دوستان خوبمان آقا فرهنگ - که انصافا در این سفر حسابی سنگ تمام گذاشت!-و آقای جرالد همسفر انگلیسی ما.)
صبحانه را مثل همیشه در رستوران قائم نزدیکی گرمسار صرف کردیم و حدود ساعت 9 بود که به سمت سمنان راهی شدیم.
حالا دیگر شکم ها سیر بود و میشد صحبت از ادامه ی مسیر و برنامه داشت. این بود که بعد از توضیح برنامه ی سفر رفتیم سروقت معارفه . برنامه ی خوبی شد به خصوص که دوستان باید اسم نفرات قبلی خود را نیز میگفتند.
ادامه ی مسیر ما از میان کوه و دشت بود. هر چه باشد در مرز میان کوهستان البرز و دشت کویر بودیم. بعد از کمی توضیحات سراغ بازی پانتومیم رفتیم و بازار بازی تا شهمیرزاد- شهر سبز و مهربان و دوست داشتنی سمنان- گرم بود. طوری که دوستان برای خرید هم حاضر به پیاده شدن نبودند. خلاصه بعد از توقفی کوتاه و خرید برای ناهار به سمت کیا سر راهی شدیم. هر چند مناظر اطراف آن سرسبزی بهار را نداشت ولی باز هم جالب بود. به خصوص که رگباری پاییزی را هم تجربه کردیم.
همینطور که از میان کوهها عبور میکردیم کم کم مناظر کویری جای خود را به مناظر جنگلی میداند و این تغییر اقلیم در عرض چند ساعت بیش از همه برای همسفر انگلیسی ما که با دوستان ایرانی اش به این سفر آمده بود جالب بود. همه ی دوستان پر انرژی شاد بودند.
هر چند که با گذشتن از ساعت 12 کم کم زمزمه هایی از سر گرسنگی شنیده میشد.
به هر سخن ساعت 2 بعد از ظهر بود که به دریاچه الندان رسیدیم. اینم دریاچه که فقط از طریق بارشهای فصلی تغذیه میشود در این فصل از سال دوران کم آبی خود را طی میکرد . ولی با وجود کم آبی هنوز هم زیبا بود. بعد از صرف ناهار دوستان برای گشت و گذار به اطراف دریاچه رفتند.
در میان دریاچه ماهی هایی هم بودند که ظاهرا آخرین تقلاها را برای زندگی میکردند. اهالی محل هم با استفاده از این موقعیت به صید آنها پرداخته بودند.



در این میان خانم مقصودی از همسفران پر انرژی و پر جنب و جوش ما، طی یک قایق سواری کوتاه به یکی از این ماهی های چاق و چله دست پیدا کرد که بخشی از شام شب دوستان را تشکیل داد.
حدود ساعت 5 بود که از دریاچه به سمت روستای اروست راهی شدیم. توقفی کوتاه در کیاسر داشتیم. وقت غروب بود و کوچه های مهربان و روستایی کیاسر، با نورهای کوچک زرد و سفید،و با پی رنگی از درها و پنجره های چوبی به همراه نوای اذان، حس و حال خوشی را در ما زنده میکرد. :)
بعد از خرید برای شام شب به سمت اروست راهی شدیم. نغمه خوان بودیم و سرخوش. خورشید دیگر رفته بود و لحاف شب گسترده. ساعت حدود 7:30 بود که در اروست بودیم در یکی از خانه های باصفای محلی اقامت گزیدیم.
به محض رسیدن، همه ی همسفران که بچه های پایه ای بودند، دست به کار شام شدند. پیاز و آبلیمو و زرد چوبه و نمک و ماهی با نظارت آقا فرهنگِ کاردرست و همکاری خانم ها (به خصوص زکیه خانم) و دیگر دوستان شامی به یاد ماندنی را تدارک دید.





بعد از صرف شام و چای بساط گپ و گفت و خنده به راه بود. انصافا چای و گپ و گفت در خانه ی روستایی با دوستانی دل درست ، کنار بخاری نفتی از آن لذتهایست که حالا حالاها دست نمیدهد.
خلاصه وقت خواب شد و طبق معمول شیطنت دوستان گل کرد و باز هم بساط خنده. دست دایی سیاوش درد نکند که به کمک صدای گرم و تبحری که در ادبیات داشت، با زمزمه ی قطعه ای ادبی همه را خواب کرد. ناگفته نماند که در اتاق خانم ها نیز زکیه خانم این وظیفه ی خطیر و خداپسندانه را به عهده داشتند و با قصه گویی همه را خواب کردند تا صبح فردا فرصت بازدید از چشمه را ازدست ندهیم.
فردا صبح ساعت 7 همه بیدار و هوشیار بودند و بعد از صرف صبحانه به سمت چشمه ها حرکت کردیم.
راهنمای محلی خوبمان میلاد نیز با ما بود و توضیحات لازم را میداد. به لطف سحر خیزی دوستان در خلوت ترین زمان ممکن و در بهترین هوا به چشمه ها رسیدیم. انصافا دم همه ی همسفرهای البرز من گرم که نه تنها خود به توصیه ها مبنی بر وارد نشدن به حوضچه ها عمل میکردند، بلکه به گروههای دیگر هم تذکر میدادند. هرچند که بعضی از افراد گروههای دیگر به این توصیه ها توجه نمیکردند. بماند...











بعد از عکاسی حسابی و بازدید از چشمه های شور و ترش و حوضچه های رنگین به سمت خودرو راهی شدیم و برای صرف ناهار به شهمیرزاد برگشتیم. تا شهمیرزاد هم با بازی و خنده سرگرم بودیم
بعد از صرف ناهار در رستوران ساعت 3 بود که به سمت سمنان راهی شدیم. توقفی کوتاه در سرخه داشتیم و یک بستنی هم نوش جان شد که جای دوستان خالی.



خوشبختانه بدون ترافیک و در ساعت 9 شب بود که به کرج رسیدیم و همگی به سلامت پیاده شدند. (البته یکی از همسفران مشکل سنگ کلیه داشتند که امیدواریم برطرف شده باشد.)
همه ی دوستان مثل همیشه پایه و پر انرژی بودند. و با همکاری و همدلی باعث شدند تا به همه خوش بگذرد و همه با کوله باری از تجربیات خوبی و جدید از سفر برگردند. و سفر گروهی یعنی همین.
به امید دیدار.
Last edit: 10 سال 6 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

  • soheila khanom
  • soheila khanom's Avatar
  • بازديد كننده
  • بازديد كننده
10 سال 6 ماه قبل - 10 سال 6 ماه قبل #599 توسط soheila khanom
سلامی به رنگ چشمه های بی نظیر باداب سورت ، سرشار از محبت و انرژی نسبت به همسفرای گل خودم
بازهم سفر و روزهای خوش و به یادموندنی با بچه های متفاوت و خوش سفر البرزمن
این سفر اولین تجربه همسفری بنده با آقا ی لطفی و آقا آجرلو بود که امیدوارم تکرار بشه !2
البته قابل ذکر است که کم لطفی آقای لطفی رو بنده جبران کنم، چون من هم از اون دست مسافرهای بودم که اصلا در طول مسیر نخوابیدم. آخه برادر ، من با اون ورزش صبحگاهی اجباری که داشتم دیگه خواب به چشمم میومد که منو با چشم های باز ندیدی و جزو خوابالوها حساب کردی . !15
خلاصه جای دوستان مرفه ایی که سفر گلستان در پیش داشتند خالی !28 گرچه می دونم جای من هم بین شما خیلی خالی بود و این رو با تمام وجودتون احساس می کردید. ولی خوب خدارو شکر بهمون خیلی خوش گذشت !24
یادم باشه دفعه بعد براتون ماهی نگیرم حقیقتن به غلط کردن افتادم ولی واقعا قایق سواری عالی بود !58
دوستان خوبم روزهای شادتون مستدام دوستی هاتون پایدار
Last edit: 10 سال 6 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

  • zakieh aliabadi
  • zakieh aliabadi's Avatar
  • بازديد كننده
  • بازديد كننده
10 سال 6 ماه قبل #606 توسط zakieh aliabadi
واااااااي خيلي خوش گذشت عالي بود ..... دست آقاي لطفي و آقا ابراهيم خوش ... بازم از اين برنامه هاي خوب بذاريد

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

  • maryam tehrani
  • maryam tehrani's Avatar
  • بازديد كننده
  • بازديد كننده
10 سال 6 ماه قبل - 10 سال 6 ماه قبل #607 توسط maryam tehrani
!18
وای که چقدر خوش گذشت همراه دوستان عزیز و لیدر مهربونمون آقای لطفی بغیر آخرش که حالم بد شد.
امیدوارم بازم با دوستان خوبم همراه تور البرزمن باشم. ضمنا عکسای رو که گرفتم حتما تحویل دوستان عزیزم میدم.دوستون دارم..
Last edit: 10 سال 6 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.114 ثانیه

نماد اعتماد الکترونیک

enamad

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک