- ارسال ها: 1247
- تشکرهای دریافت شده: 406
- خانه
- انجمن
- باشگاه گردشگری البرزمن
- سفرنامه های پاییز 95
- سفرنامه تور جنگل بلندمازو مورخ 95/8/7
×
تصاویر و سفرنامه های تور های بهار 1400
سفرنامه تور جنگل بلندمازو مورخ 95/8/7
- travelloug
- نويسنده موضوع
- آفلاین
- مدير انجمن
کمتر
بیشتر
7 سال 6 ماه قبل - 7 سال 6 ماه قبل #1610
توسط travelloug
سفرنامه تور جنگل بلندمازو مورخ 95/8/7 was created by travelloug
سفرنامه تور جنگل بلندمازو
مورخ 95/8/7
راهنما: پویا ملاحسنی
پاییز ...جنگل... ابر... رود... جاده ..... آتش...
رنگ های طبیعت به اوج خودشون دارند می رسند و آدم هیچ فرصتی رو برای دیدن این همه زیبایی نباید از دست بده ....
شال و کلاه کردیم تا با همسفرها به سمت مقصدی جدید بریم... جنگلی زیبا و بی نظیر...
همسفرها مثل همیشه همه به موقع در وعده گاه حاضر شدند و سفر پنج صبح جمعه هفتم آبان ماه هزار و سیصد و نود پنج آغاز شد....
کمی خواب و موسیقی ملایم و مناظر پاییز هزاررنگ از پشت شیشه های اتوبوس و بالاخره صبحانه...
معارفه ای جنجالی و جالب و هیجان انگیز همسفرها رو بیشتر با هم آشنا کرد و خیلی زود به اول مسیر پیاده روی رسیدیم....
دریا پیدا بود و اسمون پر از ابر بود... زمین خیس بود خبر از بارون شب قبل می داد .... هوا به صورت ناجوانمردانه ای باحال بود....
راه افتادیم و از چندتا شیب نسبتا تند بالا رفتیم و و دشت زیبایی رو روبروی خودمون دیدیم ، شهر و دریا هم در پایین دست پیدا بودند و منظره زیبایی رو کنار هم درست کرده بودند...
پا در دل جنگل گذاشتیم و درخت های زیبای انجیلی از همون اول به استقبالمون امدند... درخت لیلیکی هم با تیغ های تیز و بی رحمش در کنار انجیلی های اساطیری فراوان بودند....
از لا به لای درخت ها رد می شدیم که بالاخره چشممون به درختی بلند قامت و تنومند و کاملا متفاوت از بقیه افتاد ، بله درخت بلند مازو در جلوی ما استوار و مغرور قد علم کرده بود....
کمی ایستادیم و به این مخلوق بی همتا خیره شدیم ....
محو زیبایی های جنگا راهمون رو داخل جنگل ادامه دادیم... بعضی جاها زمین پوشیده از قارچا شده بود و گودال های بزرگ آب به برکه شبیه شده بودند....
انقدر رفتیم تا از دور صدای اب خروشان به گوش رسید ... به سمت صدا حرکت کردیم و رود خونه ای زیبا و پر اب در جلوی ما ظاهر شد از قسمتی از رود رد شدیم و در خشکی ای که مثل جزیره بین آب بود اطراق کردیم و ناهار رو کنار هم نوش جان کردیم... با هر زحمتی بود اتش رو به پا کردیم و چای دارچینی خیلی دل چسبی نوشیدیم...
هر کسی به گوشه ای رفت و توی طبیعت خلوت کرد.. کمی هم بازی کردیم.....
در مسیر برگشت بارون مثل اسپری کمی باریدن گرفت و ما رو تا بیرون از جنگل بدرفه کرد...
داخل اتوبوس هم که مثل همیشه با بازی و شادی مسیر کوتاه شد و خیلی به موقع سفر یک روزه ی جنگل بلند مازه هم به پایان رسید....
به امید دیدار همه ی شما همسفران با صفا در سفرهای پیش رو !35
مورخ 95/8/7
راهنما: پویا ملاحسنی
پاییز ...جنگل... ابر... رود... جاده ..... آتش...
رنگ های طبیعت به اوج خودشون دارند می رسند و آدم هیچ فرصتی رو برای دیدن این همه زیبایی نباید از دست بده ....
شال و کلاه کردیم تا با همسفرها به سمت مقصدی جدید بریم... جنگلی زیبا و بی نظیر...
همسفرها مثل همیشه همه به موقع در وعده گاه حاضر شدند و سفر پنج صبح جمعه هفتم آبان ماه هزار و سیصد و نود پنج آغاز شد....
کمی خواب و موسیقی ملایم و مناظر پاییز هزاررنگ از پشت شیشه های اتوبوس و بالاخره صبحانه...
معارفه ای جنجالی و جالب و هیجان انگیز همسفرها رو بیشتر با هم آشنا کرد و خیلی زود به اول مسیر پیاده روی رسیدیم....
دریا پیدا بود و اسمون پر از ابر بود... زمین خیس بود خبر از بارون شب قبل می داد .... هوا به صورت ناجوانمردانه ای باحال بود....
راه افتادیم و از چندتا شیب نسبتا تند بالا رفتیم و و دشت زیبایی رو روبروی خودمون دیدیم ، شهر و دریا هم در پایین دست پیدا بودند و منظره زیبایی رو کنار هم درست کرده بودند...
پا در دل جنگل گذاشتیم و درخت های زیبای انجیلی از همون اول به استقبالمون امدند... درخت لیلیکی هم با تیغ های تیز و بی رحمش در کنار انجیلی های اساطیری فراوان بودند....
از لا به لای درخت ها رد می شدیم که بالاخره چشممون به درختی بلند قامت و تنومند و کاملا متفاوت از بقیه افتاد ، بله درخت بلند مازو در جلوی ما استوار و مغرور قد علم کرده بود....
کمی ایستادیم و به این مخلوق بی همتا خیره شدیم ....
محو زیبایی های جنگا راهمون رو داخل جنگل ادامه دادیم... بعضی جاها زمین پوشیده از قارچا شده بود و گودال های بزرگ آب به برکه شبیه شده بودند....
انقدر رفتیم تا از دور صدای اب خروشان به گوش رسید ... به سمت صدا حرکت کردیم و رود خونه ای زیبا و پر اب در جلوی ما ظاهر شد از قسمتی از رود رد شدیم و در خشکی ای که مثل جزیره بین آب بود اطراق کردیم و ناهار رو کنار هم نوش جان کردیم... با هر زحمتی بود اتش رو به پا کردیم و چای دارچینی خیلی دل چسبی نوشیدیم...
هر کسی به گوشه ای رفت و توی طبیعت خلوت کرد.. کمی هم بازی کردیم.....
در مسیر برگشت بارون مثل اسپری کمی باریدن گرفت و ما رو تا بیرون از جنگل بدرفه کرد...
داخل اتوبوس هم که مثل همیشه با بازی و شادی مسیر کوتاه شد و خیلی به موقع سفر یک روزه ی جنگل بلند مازه هم به پایان رسید....
به امید دیدار همه ی شما همسفران با صفا در سفرهای پیش رو !35
Last edit: 7 سال 6 ماه قبل by travelloug.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
مدیران انجمن: admin1
زمان ایجاد صفحه: 0.661 ثانیه