سفرنامه تور جنگل سرپوش تنگه مورخ 96/4/2

سفرنامه تور جنگل سرپوش تنگه
مورخ 96/4/2
راهنما: محمدرضا زمانفر



زندگی
وزن نگاهی ست
که در خاطره ها
می ماند...

سحر گاه روز دوم تیر ماه 96
مقابل دفتر در یکی یکی هم سفر های پر انرژى از راه می رسند ...
ساعت 5 صبح با کلی ذوق سفر حرکت می کنیم به سمت جاده زیبای چالوس
حدود ساعت 7 صبح به منطقه سیاه بیشه جاده چالوس رسیدیم و با هوای خنک و در میان مه زیبا به نسل آفتاب رسیدیم ( رستوران نسل آفتاب) صبحانه لذیذی همراه با نان داغ نوش جان کردیم و یک عکس زیبا در میان مه گرفتیم و حرکت کردیم ...






پس از صبحانه به رسم قدیم با خانواده جدیدمان آشنا شدیم کلی گفتیم و خندیدیم
پس از پایان معارفه و در کردن مرزن آباد به محل پیاده شدن از اتوبوس رسیدیم .



هوای ابری و عالی با نم باران گویی که بهار دوباره باز گشته
پس از پک کردن کوله ها و مهیا شدن برای ورود به جنگل از پل روی رودخانه گذشتیم و به دل جنگل زدیم ...









جنگل زیبای هیرکانی که در ابتدای راه از تاریخچه و انواع گیاهان موجود در این جنگل گفتیم
در اوایل راه از میان چند خانه بسیار زیبای روستايى و مرغ ها و اردک هایی که جوجه هایشان دنبالشان بودند گذر کردیم و میان جنگل انبوه پیش رفتیم تا به محل کمپ ابتدای تنگه رسیدیم



نفسی تازه کردیم کوله ها را زمین گذاشتیم و محیا شدیم برای ورورد به تنگه
((از قدیم گفتن که مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه حالا این یعنی چی؟
یعنی آب روشنایی است ))









رفتیم داخل آب و از چوب ها گذر کردیم . لذت بردیم از فضاى داخل تنگه تا به آبشار زیبای انتهای تنگه رسیدیم و کلی آب بازی کردیم و زیر آبشار رفتیم البته بماند تعدادی از دوستان از خیس شدن مصون ماندند...
بعد از گرفتن عکس به سمت کمپ برگشتیم و نهار میل کردیم






بعد از نهار یک چای کاکوتی دبش آتیشی و یک مسابقه هیجان انگیز طناب کشی داشتیم و کلی شادی کردیم
در معارفه متوجه شدیم که تولد هم سفر خوبمون خانم اشجعی هستش
که در برگشت با گرفتن کیک تولد همراه با چای و نسکافه یک جشن کوچیک گرفتیم و برایشان آرزوی 120 سال زندگی سرشار از آرامش و شادی کردیم
در برگشت یک جایزه ويژه داشتیم که به هورمزد اعلایی فر به خاطر نگهداری از طبیعت و برگردوندن زباله ها از داخل جنگل داده شد باشد که همه ما پاسبان طبعیت باشیم و و فقط از خودمون در طبیعت خاطره به جا بزاریم و از تنها چیزی که از طبیعت با خودمون میاریم عکس باشد
در ادامه راه به کندوان رسيدیم .
خب جاده چالوس بدون آش کندوان که نمیشه به همین دلیل رفتیم و آش خوشمزه ای نوش جان کردیم



آخرین پیچ های جاده خبر از رسیدن مي دهند با این که دلمان نمی آید ولی از هم سفران عزیزمان باید خداحافظی کنیم

به امید سفر های آینده ... دلتون شاد لبتون خندان