× تصاویر و سفرنامه های تور های پاییز 98

سفرنامه تور روستای ابیانه مورخ 1398/08/09

بیشتر
4 سال 5 ماه قبل - 4 سال 5 ماه قبل #2313 توسط travelloug
سفرنامه تور روستای ابیانه
مورخ: 1398/08/09
راهنما: الهام رهگذر

و صبح ،
وقتی از راه رسد...
ما به راه می زنیم تا دور شویم از روزمره های هر روزمان .
۵ شنبه هایی دوست داشتنی وجود دارند که می توان دوستانی یافت و ساعاتی کنارشان فارغ از دغدغه های زندگی خوش بود.
و این هفته ما راهی دیاری شدیم به رنگ طلوع خورشید: ابیانه روستایی با خانه های سرخ.


تا آفتاب از پشت تپه های مسیر نورافشانی کرد ،صبحانه را خوردیم و ادامه مسیر با همسفران خوب آشنا شدیم . جذاب و پرانرژی از خود گفتند و شوخی و خنده فضای ماشین را دلچسب کرد.
از سهراب گفتیم و مراسم قالی شویان خاوه اردهال ...
مناظر پاییزی و درختهای رنگارنگ چشم نوازی میکردند .و موسیقی بر آرامش جان می افزود...
پیش از رسیدن به روستا انبار غله هایشان با درهای کوتاه خفته در سینه کوه پیدا شد.
خنکای پاییزی و گرمای آفتاب، روز دل انگیزی را رقم میزد.






در کنار هم راه افتادیم و قدم زنان از کوچه های باریک گذشتیم .گاهی ایستادیم و از تاریخ و فرهنگ ویونای باستانی گفتیم .از آتشکده هارپاک تا مسجد پُرزله و جامع و همنشینی ادیان مختلف در کنار هم با صلح...
از کوه کرکس و قلعه ای که بر فرازش به تماشای بیدستان آرام نشسته است...
از گذرها و ساباط و لباسهای رنگ و وارنگ تا دبیت گشاد مردان ...
به زیارت امامزادگان شاهزاده عیسی و یحیی رفتیم و باغهای دره را نظاره کردیم .
دوستانی لباس محلی برتن کردند برای عکس یادگاری و برخی کوچه های بالایی را پیمودند برای عکاسی از کل روستا...


سیب خشک و آلو خریدیم و احترام به جامعه محلی را با صمیمیت ارج نهادیم .
گورستان قدیمی با سنگهایی به شکل مثلث و اشکالی به جای نام متوفی در کنار جاده را دیدیم تا بدانیم زندگی این لحظه است و چه هوشیار است آنکه لحظه اش به نگاه جهان و سفر عبور می کند.
و سپس به سمت کاشان حرکت کردیم .ناهار را در رستوران کی آشیان در فضایی دلنواز خوردیم .وقتی همسفران با آداب سفر آشنا باشند، می توان زمان را در اختیار گرفت و غروب را در باغ فین گذراند .


در کوشک صفوی جمع شد و در کنار هم صدا زد: "با البرز من سفر پایان ندارد."
در میان جویها و فواره ها قدم زد .عطر خوش درختان بلند سرو را نفس کشید و در حمام تاریخی فین یاد خیری کرد از بزرگمرد تاریخ ایران؛ امیرکبیر...
گلاب و کلوچه کاشان سوغات سفر بود و بستنی تولد یکی از عزیزان کام همه را چون جو ماشین شیرین کرد.
زود گذشت با شادی و بازی و خنده تا رسیدیم به شهرمان ...شهر که پیدا می شود خستگیها فراموش می شود .ارزش هر سفر به تجربه کردن است.
و ما در کنار هم تجربه ای داشتیم به بلندای البرز و شکوه کرکس...
سپاس خدای را که روزی دیگر از دفتر عمرمان را به زیبایی ورق زد...
سفر مرا به در باغ چند سالگیم برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد،
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.
به وقت نهم آبان نود و هشت
الهام رهگذر
Last edit: 4 سال 5 ماه قبل by travelloug.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

زمان ایجاد صفحه: 0.133 ثانیه

ارتباط با ما

    • تلفن : 34213531-026
    • موبایل : 09391725252
    • Email: info@alborzeman.ir
    • کرج، میدان سپاه ، به سمت سه راه گوهردشت ، بعد از خیابان بوستان ، ساختمان گلستان ، واحد یک